|
عالی جناب فردوسی /پاینده باشید /منتظر ماجرایش هم می مانیم / یا حق
|
گل ها نشسته اند به تمجید خارها از این به بعد وای به حال بهارها سلام جناب فردوسي عزيز.شعر پردرد و خوبي ست.اين بيت مرا ياد بيتي از خودم با همين مضمون انداخت كه چندي پيش در اين سايت ارايه شد و گفته بودم: بلبل امروز نوازنده ي خاري،ساكت! به به و چه چه و اين ناز خريدن تا كي؟! براي همين بيت شما را هم اينگونه خواندم بلبل نشسته است به تمجيد خارها از اين به بعد واي به حال بهارها البته اين فقط سليقه ي شخصي حقير است و هم شما بحمدلله استاديد و هم بيتتان فصيح و كامل است و منظور را به خوبي مي رساند.جسارتم را ببخشيد.پاينده باشيد انشالله
|
سلام جناب فردوسی
"کم نیش خورده ایم مگر؟ هان در آستین-
بس نیست پروراندن این گونه مارها !؟
ای پای راه راست به خویش آ، که غافلی
کز دست انحراف بر آید چه کارها"
چه مضمون زیبایی
در پناه یکتای بی همتا پیروز باشید!
|
سلام بر جناب فردوسی دست مریزاد زیبا بود
|
سلام بردوست.
آفرین برتوواین شعرروشن وغیورانه ات.
|
ای پای راه راست به خویش آ، که غافلی کز دست انحراف بر آید چه کارها احسنت جناب فردوسی اصلن طعم « بهار » و یار و دیار و .... چشم زخم و اسپند را هم زهر مارما ن کرده اند ... این مارهای در آستین . به نظرم استقبالی است از نامه ی استاد قزوه گرامی
علی فردوسی
1392/3/9 در ساعت : 19:8:24
مضمون بی ارتباط با نامه جناب آقای دکتر قزوه نیست. ولی گمانم زمان سرایش این شعر قبل از نامه ایشان باشد
|
|
شاعر هنوزهست در این گیر ودار ها تصحیح بفر مایید بیت مرا
|
آجرک الله
گرفتم
انشاالله همه بگیرند
نقاب از چهره بردار و جمالش را تماشا کن
دو چشم مست نرگس را ز اربابت تمنا کن
|
سلام بسیار به دلم نشست واین کلمه ی به دلم نشست را کم می گویم مگر وقتی که چنین شعر استخوتپاندار ومحکمی را بخوانم گوینده اش هم مر کس که باشد فرقی نمی نمی کند در روزگار قحطی شعر این سند گواست شاعر هنوز هست چو اسفندیار ها
علی فردوسی
1392/3/9 در ساعت : 19:7:26
سلام
خدا رو شکر که به دلتون نشسته
|
|
سلام، بسیار لذت بردم جناب آقای فردوسی. اگه فرصت داشتید یه سری هم به طرف دار دیرین خودتون بزمید. یاعلی.
|
تا فصل عشق ، قافله در حال رفتن است بیمی تمی رود ز هجوم غبار ها
|