سلام
برای بار چندم از خوندن این غزل لذت بردم.
یه نکته قابل توجه توی این شعر تغییر زاویه دید و در واقع چند محوری شدن شعر هست. هرچند این کار به روش خیلی ساده و بدون استفاده از تکنیک های ملازمش اتفاق افتاده اما خودش به تنهایی زیباست و معنای قابل توجهی رو تونسته ایجاد کنه. همین که درد کشیدن رو که اتفاقا ردیف هم هست ابتدا و انتهای شعر درباره مرد ماجرا و میانه کار درباره زن ماجرا استفاده شده قابل تامله. همین فاعل درد کشیدن هست که محور شعر رو مشخص میکنه و در نتیجه حداقل دو محور توی شعر داریم که در هم تنیده شده و دوگانگی منفی ایجاد نکرده.
البته از نظر زبانی انتظار زبان پر قدرت تری از شعر زهرا نعمتی دارم.
استفاده از قیدهایی مثل "اینجا" و "حالا" و ... به این شکل به دور از پختگی هست. ترکیبی مثل "خونابه های سرخ" که حشوه هم همینطور.
بیت آخر رو دوست داشتم چون هم پر از شاعرانگی بود هم پر از محتوا و اندیشه.
این ویِگی رو بیت "زن از زمان زن شدنش درد میکشد" رو هم تا حدی داشت و توی خوانش اولی بیتی که بعد از خوندنش آفرین گفتم این بود. ولی وقتی چندباره میخونم از خودم می پرسم چرا باید توی مضمون کلی این شعر مضمونی بیاد که ارتباط فلسفی با مضمون کلی نداره و صرفا در بین درد دل های یه زن که شوهرش جانباز هست میتونه پیدا بشه اما کارکردی توی کل شعر نداره و بعد هم پرداخت نشده و به نوعی ابتر مونده.
پرگویی منو ببخشید. به خاطر ارزش شعری این کار بود.
پیروز باشید.
پاسخــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
ممنون آقای طبیب زاده
شما لطف دارید...و همه حرفای شما درسته من روی این شعر کار زیادی نکردم ...
امیدوارم بتونم نظرات خوب و دلسوزانه شما رو چراغ راهم قرار بدم
در پناه خدا خوب وخوش وسلامت باشید