صهیون در زبان عبری، به معنای پر آفتاب و نیز نام کوهی در جنوب غربی اورشلیم است. کوه صهیون در کتب دینی، زادگاه و آرامگاه داود و جایگاه سلیمان بوده‌است.

جنبش صهيونيستى به عنوان يك تشكل سياسى سازمان يافته توسط تئودور هرتزل (1904 - 1860) كه يك يهودى اهل مجارستان بود، بنيان گذارى شد. وى در سال 1896 كتاب ((دولت يهود)) را منتشر ساخت و نقطه نظرات خود را درباره ى ريشه هاى به اصطلاح مشكل يهوديان در آن مطرح كرد و نوشته بود كه حل اين مشكل (تنها) از طريق ايجاد دولت مستقل يهودى در سرزمينى متعلق به يهودى ها ميسر مى باشد.

در سنت یهود مسیح یا ماشیح پادشاهی است که مسح شده‌است. پیامبران هنگام فتح بابل از آن سخن گفته‌اند و وعده دادند که کسی خواهد آمد تا سرزمین اسرائیل را رهایی ببخشد. همچنین یهودیان عیسی را مسیح دروغین می‌دانند. در متون علمی برای اشاره به موعود یهود از واژه "مسیحا" استفاده می کنند تا با لقب عیسی که به "مسیح" معروف است اشتباه نشود. "مسیحا" از روی کلمه عبری ماشیح ساخته شده است. همچنین آنها معتقدند محل ظهور ماشیح بالای کوه صهیون است ، کوهی که در نزدیکی بیت المقدس قرار دارد

صهيون را بالا مي رفت
هرتزل ترين بي هويت
و با خودش
هي مي خواند اين قصه را
كه ماشيح
بر كاخ خون كودكان غزه
عدالت را برپا مي كند
و جهان پر از عدلش را
با دست هاي گنديده ي شارون
افتتاح مي كند
و به قرارش مي انديشيد
قراري كه با عبد ربه
و عجرمي گذاشته بود
مي خنديد كه شايد
روزي فرزند ابومحمد
در خيابان جواب سلامش را بدهد
نفس مي زد و بالا مي رفت
صهيون پر شقاوت را
شمعوني كه حالا
معصوم هاي زيادي را
در مجلس شام خون خود
به مسلخ شهادت كشيده است
و سيسي هاي زيادي در مصر
الجزاير
ليبي و حتي سوريه
و سيسي هاي زيادي در ايران
زير دستانش بال بال مي زنند
و غنيمت انقلاب هاي اسلامي را
راهپيمايي نكرده به تاراج مي برند
شمعوني كه براي هزارمين بار
استقلال اعراب مسلمان را !!
با شمشير عثماني تركيه سر مي برد
و براي اردوغان
محموله ي كشتي هاي آزادي پست مي كند
و سهام آب معدني فتنه را
در ايران خريده است
فاتح صهيون حالا
به بيت المقدس نگاه مي كند
و با گلكسي سامسونگش
قرار معماران كاخ سليمان را چك مي كند
و به پيامك آقازاده اي جواب مي دهد
آقازاده اي كه انقلاب را
ارث بابايش مي داند
و براي باغهاي زيتونش
دنبال برند معروفي مي گردد
شعار "نه غزه و نه لبنانش را"
چك مي كند و از عاشورا مي گويد
و لباس هاي قرمزي كه خريده اند
اما شمعون
فكرهاي بزرگ تري دارد
به بيت المقدس نگاه مي کند
و كودك شيعه اي كه مي آموزد
از نماز جمعه
فلسفه ي سنگ ها را
مي بيند اين را و حرص مي خورد
كلاه يهودي اش را به خاك مي كوبد
شمعوني كه ماشين ضدگلوله اش حتي
تاب همين سنگ ها را ندارد
مي داند بايد حديث بگويد
حديث بسازد و تفرقه بياندازد
و با فتوي ي اجتهادش
دختران تونسي را حلال كند
به فرزندان نحس صفياني
و باز با گلكسي سامسونگش
فيلم حسين هاي سربريده را نگاه كند
و زير لب بگويد
اين تازه آغاز ماجراست
در كرانه
از تابوت محمدحسين شهيد
فرياد نصرمن الله بلند است
و سرود "خون بر شمشير پيروز است"
با اشك مادرش عجين مي شود
اينها را مي بيند شمعون
و زخم مي خورد
با هر لبيك يا حسين
اينها را مي بيند و شب
با خواب انور محمدها
كه نارنجك بسته اند
از خواب مي پرد
شمعوني كه حالا
به بيت المقدس نگاه مي كند
و از ترس انور محمد ها
محافظانش را بيشتر