ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



اين شرم بي نهايت را

دست و پايم را بگير
يك راس روي نيزه كن
اين شرم بي نهايت را
من از خون آلبالوهاي سرخ
دست هاي خوني يك بعدازظهر
من از خشكسالي باران زاده شدم
در هواي يقين دست هايت
يك مشك پاره پاره ام كن
در حسرت خنده هاي علي
يك دريا كن
متلاطم از دستان ساقي
اين شرم بي نهايت را

بخند و خون بهايم باش
در گودالي كه از خون خودت
و از گلوي گرفته ي خواهري
به تقطيع هر مسلماني كمر مي بندد
مسلماني ام كن
يك "مادرت به عزا بنشيند" بگو و مرا
مسلماني ام كن
در هواي چشم هاي خشكيده ام
از كوير خشك اين سينه دريا بخواه
نماز باران بخوان و سبزي بكار
يك راس روي نيزه ام كن
در مصاف لطمه ها و نيزه ها
در ركوع شمشير و قيام
منِ گريه دار دوشنبه را
منِ همدم روضه هايت را
يك راس روي نيزه ام كن

دست نيزه را بگير
نگهبانِ خبردارِ درگاهم كن
در كاجستان بريده سرها بكارم و
خون به پايم بريز
منِ دلتنگ اين سالها را
يك راس روي نيزه كن
بخند و قاتلم باش


2013/07/27
00:53
 

کلمات کلیدی این مطلب :  نیزه ، راس ، یقین ، خشکسالی ، متلاطم ، ساقی ، گلوی گرفته ، مسلمانی ، باران ، لطمه ها ،

موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/5/9 در ساعت : 17:14:0   |  تعداد مشاهده این شعر :  950


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

زهرا شعبانی
1392/5/9 در ساعت : 18:35:4
درود بر شما برادر رضایی...
سعید تاج محمدی
1392/5/10 در ساعت : 20:9:47
بخند و قاتلم باش
درود بر آقای رضایی
حمیده میرزاد
1392/5/10 در ساعت : 13:8:9
سلام وسلامتى نثارتان
خواندمتان
چون هميشه داراى معانى ژرف وعرفانى
علی‌رضا رضایی (مجنون)
1392/5/10 در ساعت : 18:7:0
سلام بانو
ممنونم از محبتتان
بازدید امروز : 23,776 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,555,007
logo-samandehi