چه حس و حال غریبی، چقدر بی تابم
چقدر تشنه ام امّا چقدر سیرابم
چقدر سرخوشم از خلوتی سراسر تو
میان تشنگی ام غرق می شوم در تو
میان تشنگی ام بوی شیر می پیچد
و عطر روشن جوشن کبیر می پیچد
چقدر روشنم امشب، چقدر بیدارم
چقدر بغض تو را بیقرار می بارم
چقدر حال غریبی ،چه بُهت دلخواهی
مرا ببخش که بد می شوم هر از گاهی
درست مثل چمن های سبز پامالم
دلم خوش است به این ربّنای بی بالم
دلم خوش است به این زخمهای تکراری
نمک بپاش! بفهمم که دوستم داری
نمک بپاش که از زخم های کهنه پرم
خوشم به اینکه به پای خودت زمین بخورم
تاریخ ارسال :
1392/5/9 در ساعت : 18:25:19
| تعداد مشاهده این شعر :
1017
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.