السلام علیک یا انیس النفوس ...
آمدم در شلوغی حرمت...با تو خلوت کنم کمی آقا
تو که هستی کنارم انگاری...نیست در من دگر غمی آقا
اشک اذن دخول رویا شد...حرم تو تمام دنیا شد
بنشان روی گونه های همه...از غم عشق شبنمی آقا
زخمی قصه های تقدیرم...از خودم تا همیشه دلگیرم
تو ولی بر سر مداوایی...چه حکیمانه مرهمی آقا
چه غباری نشسته بر جانم...هم پریشان و هم پشیمانم
تشنه ی بی قرار را دریاب...تو که لبریز زمزمی آقا
با تو شعر و شهود شیرین است...طعنه های حسود شیرین است
با بهشت حریم تو دیگر...صحبت از چه جهنمی آقا
با تو دنیای من چراغانیست...ظلمت شب چقدر نورانیست
سر سجاده ی غزل خوانی...با تو دارم چه عالمی آقا
سرخوشم با تمام بد حالی...یک دم از تو نشد دلم خالی
همه ی عمر با منی بی شک...که حضور دمادمی آقا
ابرها آمدند پابوست...شده غرق چه شوکتی طوست
رعد آه است و برق چشمانم ...به چه باران نم نمی آقا ...