ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



هر وقت جهان از تو هوس کرده لبی را!(برای مادرم ایران)
 هر وقت جهان،از تو هوس کرده لبی را
حس کرده جهنم دره ی ملتهبی را!
خونی که دویده ست به رگهات نداده ست
هرگز به کسی جرات این بی ادبی را
دریای اساطیر!محال است که دزدان
در ساحل تو جشن بگیرند، شبی را
افتاده به جانها تب آرش که نگیرند
از وسعت دامان تو حتی وجبی را
باید که زمین فرش کند در کف پایت
ها! روغن چشمان سیاه حلبی را!
برهم زده امواج خلیجی نگاهت
در چشم جهان جلوه ی رقص عربی را!
پلکی بزن وبا خزرت سیر بنوشان
آرامش مخدوش جهان عصبی را
می آورد از سمت بهشتش صف حوری
هر چیز که از دست خدا می طلبی را
آن شب هم اگر قرعه ی حق بود به نامت
می برد از آغوش تو،معراج ،نبی را...
 

کلمات کلیدی این مطلب :  تو ، خلیج ، خزر ، آرش ، خون ،

موضوعات :  اجتماعی ، ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1392/5/26 در ساعت : 16:0:11   |  تعداد مشاهده این شعر :  1235


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی اصغر اقتداری
1392/5/27 در ساعت : 0:46:56
سلام بر شاعر
حس وطن پرستی در خون هر انسان آزاده ای موج می زند . وطنی که جهنمش زا هم با بهشت دیگران غوض کردن کار بیهوده ای است . ما ایرانی هستیم وعشق به این مرزو بوم در شریان هایمان جاری است وحتی طبق فرمایش رسول گرامی اسلام دوستی وطن را جزیی از ایمانمان می دانیم واین با باور های دینی مان تضادی که ندارد هیچ بلکه از محاسن به شمار می آید .
با این مقدمه به سراغ این شعر می رویم
ورود شاعر ونگاه او به وطن نگاهی عاشقانه است وقتی می گوید
هر وقت جهان از تو هوس کرده لبی را
این هوس کردن لب خود گویای همین واقعیتی است که بیان شد که شاعر نگاهی عاشقا نه ای دارد
ولی هرچه به پایین تر می رسیم نگاه حماسی واسطوره ای شاعر نمود بیشتری پیدا می کند . آوردن نام آرش که از اسطوره های بزرگ ونام دار این سرزمین است وجان خودرا برای گستردکی وپهناوری ایران هدیه کرد واین که تب او در جان یکایک فرزندان این سرزمین مقدس افتاده دلیلی بر این ادعاست
نام بردن از دریای خزر وامواج خلیج همیشه فارس و آشقتن وبرهم زدن رقص عربی با آن معنای کنایی اش وصفت اساطیر برای دریای عمان وووووو همه بر وطن پرستی شاعر آن هم از نوع مثبتش اشاره دارد دو بیت پایانی به قوت ابیات بالایی نیست آوردن چیز هایی که از خدا می خواهیم با دست خوریان بهشتی غلو است اما نه شاعرانه هم چنین مسآله ی معراج دارای همین حکم است
درپایان جز یک بیت
باید که جهان فرش کند در کف پایت
ها!روغن چشمان سیاه حلبی را
که منظور شاعر را به در ستی درک نکردم بقیه ابیات نقشی کاملاً حماسی را ایفا می کنند و باید به شاعر دست مریزاد گفت
معصومه مهری قهفرخی
1392/5/27 در ساعت : 15:55:43
استاد بزرگوارم درود بر حضور ارزشمند ودقت نظرتان.قطعا از نقطه نظراتتان استفاده خواهم برد .د ر ضمن در مورد بیت:باید که جهان فرش کند...توضیح مختصری می دهم در سفرنامه ی ناصر خسرو خواندم که تجار ایرانی از حلب وشام روغن و...به ایران می آوردندومنظور م اشاره به این مسئله بوده امیدوارم توانسته باشم منظور را به صورت خوبی بیان کرده باشم
محمد یزدانی جندقی
1392/5/27 در ساعت : 15:12:22
شاعر در این شعر با غیرت ایرانی یک روی سخنش با مادر میهن در توصیف ها و روی دور تر ش با جهانیان در تفاخر ها و تقابل ها ست در مطلع از عدم اجازه دست درازی به رغم طمع و هوس بیگانگان در کنایه ی هوس لب گرفتن شروعی اعتراضی و غرور آمیز دارد و بیشترین بار این مضمون در ) جهنم دره ی ملتهب ) در مصرع دوم نهفته که هرگاه بیگانه ای هوس کرد از تو لبی بگیرد با جهنم دره ی ملتهب روبرو شد و در ادامه همین پرورش مضمون چنین هوسی مترداف "بی ادبی "قرینه موفقی در بیت دوم است با توجه به دویدن خون غیرت در رگ ها که چنین نتیجه ای را رقم می زند بنا براین شروع شعر در افرینش مضمون موفق است اما با کنایه ای که در شروع اورده خیلی موافق نیستم می توانست بگوید : هرکس که به تهدید تو تر کرده لبی را / که یعنی به ارزوی محالی از توسخن بگوید چرا که تر کردن لب کنایه از سخن گفتن نیز هست مترادف این ضرب المثل که "زبان جای تر گذاشته است "/ یعنی هر حرفی را به اسانی می شود گفت اما اینکه پی آمد ها چگونه اند این مهم است
از بیت سوم شعر وارد فضای شاعرانگی موفق تری می شود و تا پایان دارای انسجام است در این بیت :
باید که زمین فرش کند در کف پایت
ها! روغن چشمان سیاه حلبی را!
اول به نظرمی رسد تقابل زیبایی هاست چنانکه شیخ شیراز دارد
روی تاجیکانه ات بنمای تا داغ حبش / آسمان بر چهره ی ترکان یغمایی کشد / که زیبایی سپید روی تاجیکی ) ایرانی ) سیاه حبشی و زیبایی زیبا رویان ) یغما ) شهری که مشهور به ترکان زیبا رو بوده است که روی تاجیکی به این دو ترجیح داده شده چنانکه می گوید : روی تاجیکانه ات بنمای / اما در نگاه دیگر گمان دارم مضمون چنین است که زمین هر چه از ظرافت و زیبایی و گرانبهایی دارد در کف پای تو ارزانی کند در اینجا تقابل کف پا و چشم هم جالب توجه است یا رویدادی تاریخی که معلومات من اجازه نمی دهد در این باره اظهار نظر کنم مانند مضمونی که در وجود دزدان دریایی در بیت سوم نهفته است که
دریای اساطیر!محال است که دزدان
در ساحل تو جشن بگیرند، شبی را/ مخاطب به خوبی ارتباط برقرار می کند یا بیت پایانی که اشاره ای به روایت معراج دارد که اگر مثلا غیر ایرانی فخر می فروشد به اینکه حضرت نبی از این نقطه ی جغرافیایی به معراج رفته اگر قرعه حق به نام تو شده بود حضرت نبی از دامان تو ) مادر ایرانی ) به معراج می رفت نتیجه در بیت مورد بحث :
باید که زمین فرش کند در کف پایت
ها! روغن چشمان سیاه حلبی را!
اگر تلمیح به رویدادی است به شهرت نرسیده بنابراین پی نوشت لازم است و اگر نتواند پی نوشت به تلمیحی ادبی بیابد مصرع دوم از مصادیق بارز ضعف تالیف است اما بعد ...
مفعولو مفاعیلو مفاعیلو فعولن بحر عروضی شور انگیزی است و برای این غزل مناسب است اما ورود کلمات نزدیک به محاوره مانند : جهنم دره ) که دره خارج از زبا ن معیار بدون رای مشدد خوانده می شود و رگهات / که ) رگهایت ) صورت طبیعی در زبان معیار است اگرچه با اختیار شاعری ورود این کلمات به صرف محاوره در زبان معیار این شعر اختلالی در وزن شعر ایجاد نمی کند اما زبان شعر را از یکدستی دور می کند و کلام را از تشخص می اندازد در پایان با ارزوی موفقیت روز افزون برای سراینده ضمن تحسین برخی ابیات مانند :
افتاده به جانها تب آرش که نگیرند
از وسعت دامان تو حتی وجبی را
با درهم امیختگی برخی از مضامین جهت آب ورنگ پذیری هر چه بیشتر متن در تقابل ها و تفاخر ها موافق نیستم
سید حسن مبارز
1392/6/2 در ساعت : 23:27:0
با سلام و احترام. غزل بسیار زیبایی بود که علی رغم تصاویر و کشف های بسیار زیبا یک ساختار منسجم نداشت و البته داشتن ساختار منسجم جزء ضروریات غزل نیست. موفق باشید.
بازدید امروز : 18,225 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,574,185
logo-samandehi