(( بسم الله الرحمن الرحیم ))
تقـــــدیم به بچه های مصـــر ،سوریه ،غـــزه و همه ی کودکانی که رویاهایشان را جنگ سوزاند…
زندگی انتخاب خوبی نیست…
بین تبعید و مرگ تدریجی
زندگی مثل مست کردنه و
تکیه دادن به بااااااااد از گیجی!
مث تبعیدِ یه ترانه ی تلخ
به سکوتِ یه دفترِ پاره س
وقتی هرشب بجای لالایی…
تووی گوشت صدای خمپاره س!
مث فریاد بی اراده ی تو
موقع دیدن هلی کوپتر…
زنگِ تاریخ زیر لب گفتن
تُــــــف توو روح کثافت هیتلر!
مث وقتی که بغض کردی ولی…
چادر مادرت گلـــــی باشه
گور گهواره میشه وقتی توو…
کشورت جنگ داخـــلی باشه!
وای از لحظه ی تولد مرگ
تووی چشمای سبز یه تروریست…
وای از اون مادری که می فهمه
یکی از تیکه های بچه ش نیست…
وای از احساس تلخ سرگیجه…
وقتی می پاشه رووت خون پدر
وااااای از جای مشت روو صورت
گریه کردن با گاز اشک آور!
وای از انفجار نارنجک…
وقت بازیِ بچه های محــــل
زنده زنده سوزوندن مردم…
پیش چشمای سازمان ملل!
وقتی تو زیر تانک خوابی من
روو یه مبل بزرگ می شینم!
تووی ال ای دی چهل اینچم
بی کسیتو درشت می بینم!
وقتی رویای بچگانه ی تو
زیر پوتین مــــرگ می میره…
فکر اینم که تووی فـ.یـ.س بوکم
جسدت چن(د) تا لایک می گیره؟!
حالا که زندگیِ تو وقفِ…
شکم گنده ی تل آویوه
بذا(ر) کر شـــــه گووشای تاریخ از
جیغِ نوزاد یه زنِ بیـــــوه!
بذا(ر) سگهای بی شرف هرروز
تن رؤیـــاتو پاره پاره کنن
صحنه ی دلخـــراش اشکــاتو
سوژه ی داغ ماهـــواره کنن!
سر بذار رووی زانوی پاییز
تا که موهاتو بـــــاد شونه کنـــه…
بذارش روو درخت زیتون تـــــا
توو کــــــلاهت پرنده لــــونه کــــنه
____________
______
___
1392/06/01
((آرامشی از جنس حضور همیشه حقیقی خــــدا نصیبتان…))