غدیر برای من یاد آور درد هائی است که بر آن
امام همام رفته است
این شعر در سال 1379 زمانی که دو عید قربان وغدیر و عید نوروز مصادف گردیده سروده شده است
هرچـند روز عید است ایام هم بهاری است
امـا مــیان شــــیعه مــــردی دلـــیر تنهاست
آیا شـــنیده ای در جــــائی کـــــسی بگوید
ای مرد و زن خدا را در بیشه شـیرتنهاست؟!
اما به عینه دیدیم در ســــال های عســرت
در گـــیرو دار طـرح امـری خطـیر تنـهاست
آن هــا که در ســـــقیفه بودند خـوب دیدند
کــاو هـر زمان بدون یار و نصــیر تنهاست
در فــصل خوب رویش او در غدیر گل کرد
اما هـــنوز آن جـــا او در غـــدیر تنها ست
یک صدهزار انـسان کم نیست شــــاهد اما
او بیـن این جماعت چون یک اسیر تنهاست
در کوچه های عبرت این قوم مانده بی کس
این نـــــــسل نا بســـامان بی پند پــــیر تنـهاست
امروز یاد این مرد بی اعـــــــتنا به حرفش
در جوف سینه ها یا در هر ضمیر تنـهاست
بایست خون بگرید چشم زمانه چون ســیل
زیـــرا هـنوز آن جا ، او در غــدیــر تنـهاست
اسفند ماه 1379
غدیر 1421
تاریخ ارسال :
1392/7/29 در ساعت : 16:30:12
| تعداد مشاهده این شعر :
845
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.