ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



هنوز...
تقدیم به مادران استوار جاویدالاثرها
 
مادرت قاب عکس را تا کی، مثل کودک بغل بگیرد، مرد
تا کی این انتظار طولانی، بین مردم شود زبانزد، مرد
پدر از درد دوری‌ات جان داد، مادر اما هنوزمی‌خواهد،
که تو را عاقبت ببیند باز، بعد از این گریه‌های ممتد، مرد
باید این روزها که او پیر است پسرش پیش چشم او باشد
تو کجایی؟، چرا برای او مرد همسایه نان بگیرد؟ مرد!
ساک و پوتین و رخت‌هایت را، دفن کردند توی قبرِ تهی
مادرت چفیه را نداد؛ انگار، فکر اینکه دوباره شاید مرد-
سمتِ این شهر خسته برگردد، از خیالش نمی‌رود بیرون
سال‌ها او به این امید خوش است، بودن و دیدن مجدد مرد
مردم از انتظار خسته شدند، فکر برگشتِ استخوانِ تو اند
کافرِ زنده بودنت هستند؛ وای از این اجتماعِ مرتد، مرد
دردِدل‌های سال‌های دراز مانده در کنج سینه‌اش اما
فکر اینکه تو باز برگردی، گله‌ای جا نمی‌گذارد، مرد
توي کوچه عروسی است و باز، هق هقِ کهنه‌اش جوان شده‌است
راستش، ترس دارد از اینکه، قبل دامادی‌ات بمیرد، مرد
 
 
کلمات کلیدی این مطلب :  مفقودالاثر مادر ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1392/8/16 در ساعت : 11:33:51   |  تعداد مشاهده این شعر :  806


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/8/16 در ساعت : 13:30:57
مردم از انتظار خسته شدند، فکر برگشتِ استخوانِ تو اند
کافرِ زنده بودنت هستند؛ وای از این اجتماعِ مرتد، مرد

درودها


-----------------------------
سپاسگزارم
یوسف شیردژم «افق»
1392/8/16 در ساعت : 15:14:6
توي کوچه عروسی است و باز، هق هقِ کهنه‌اش جوان شده‌است

راستش، ترس دارد از اینکه، قبل دامادی‌ات بمیرد، مرد





سلام



آفرین !



بسیار زیبا سروده اید



زنده باشید


---------------------------------------
ممنونم
نظر لطف شماست


علی اصغر اقتداری
1392/8/16 در ساعت : 18:17:59
سلام
درود بر شما
غزل حزن انگیزی بودوزیبا بیان شده بود


----------------------------
متشکرم
شبنم فرضی زاده
1392/8/20 در ساعت : 15:41:38
درود

احساست رو دوست داشتم

-----------------------
lمتشکرم
دکتر آرزو صفایی
1392/8/17 در ساعت : 14:6:7
درود بر شما
دست مریزاد

-----------------------
متشکرم
بازدید امروز : 3,058 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,559,018
logo-samandehi