(نان و آب)
باور نمی کنم
که شعر نان و آب
نمی شود
بسیاری با شعر
به نان و نوا رسیده اند
و خیلی ها به آب خنک
(تالاب)
غور غور نمی کرد
غرغر می کرد
که تا دیروز
همبازی بچه ماهی ها بوده است و
ناگهان
چهار دست و پا درآورده است و
گلویش غمباد کرده است
بی آنکه بداند
شانس آورده است
که در سرزمین بارانی گیلان
سبز شده است
و الا در سرزمین آفتاب تابان
برای کنسرو دست و پایش
سر و دست می شکنند