ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تقدیم به شش ماهه ی دشت کربلا...

هوالجمیل
تقدیم به شش ماهه ی دشت کربلا...
 
 
 
شعر امشب چقدر داغ نهانی دارد
 
از همین داغ کمان قد کمانی دارد
 
چشم بر چشم پدر دوخت علی گفت و شنید
 
چشم هم مال خودش گوش و زبانی دارد
 
حرمله صبر کن این تیر تو عباس کش است
 
هر غضب جایی و هر تیر مکانی دارد
 
تیر تو مختص مردان نبردی سخت است
 
طفل شش ماهه مگر تاب و توانی دارد؟
 
بغض حیدرچقَدَر؟  او به خدا نوزاد است
 
قدر یک اسم از آن مرد نشانی دارد
 
آمده جان بدهد در طلب شمشیر است
 
آنقدر تشنه شده تیر برایش شیر است
 
لب خشکیده ی او هرچه رسد میگیرد
 
بزنی یا نزنی او به خدا می میرد
 
باشد اصلاً بزن و بزم عزا برپا کن
 
بغض دارد به گلو بغض علی را وا کن
 
زدی اما به خدا دست علمداری هست
 
زدی اما به خدا قصه ی مختاری هست
 
پلک هارا چقدر مثل علی برده به هم
 
استخوان گلو و تیر گره خورده به هم
 
میرسد دست خداوند به فریاد حسین
 
ارباً اربا شده با تیر تو نوزاد حسین
 
لا اقل سمت پدر تیر رها میکردی
 
کاش یک ذره در این تیر خطا میکردی
 
روی زانو که نشستی تنمان میلرزید
 
کاش دستان تو یا کل جهان میلرزید
 
چشم مادر کماکان در پی آب است بترس
 
بعد از این پشت سرت آه رباب است بترس


موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/8/27 در ساعت : 20:46:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  1760


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 22,970 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,554,201
logo-samandehi