از كودكي ام تا نوك ني همسفري تو يعني به سر خواهر خود سايه سري تو هرگز نشود پاك ز ذهنم لب خشكت ديدم كه ز جمع حرمت تشنه تري تو ديدم كه رمق نيست به پايت بَر ِ اكبر تصوير نمودي شجري بي ثمري تو تشييع گُلت زير عبا معني ِ آن بود از داغ دل همسر خود با خبري تو يك پرده ز خون ، بدر مرا كرد هلالي تفسير مجسم ز خسوف القمري تو مهمان شدي اي سر به روي دامن دختر پُر خاك صدف را چه درخشان گهري تو گويند كلامم مَثَل ِ تيغ دو دم شد شمشير مرا شوكت و صاحب اثري تو