هرگز کسی ندید که ماهم پرنده ایم ..........از پشت قاب میله ی زندان و بعد از آن.....(سفره ی بی نان )
یک گوشه سفره های پر از نان وبعد از آن...
جایی که فقر در پی طغیان و بعد از آن ...
در کوچه های تنگ یتیمی نوشته اند ...
از دست فقر، رفتن ایمان و بعد ازآن ...
دلخسته از نگاه به یگدیگریم و در_
_ را بسته ایم روی به مهمان و بعد از آن
می خواستیم ما که فقط زندگی کنیم
رفتیم پا به پای زمستان و بعد از آن
جا مانده است توی نگاههایمان شکست
خشکیده ایم و حسرت باران و بعد از آن
هرگز کسی ندیده که ما هم پرنده ایم....
در پشت قاب میله ی زندان و بعد از آن ....
سوهان روح ما شده این زندگی ِ تلخ ..
هر روز در نهایت عصیان و بعد از آن ...
افتاده ایم خسته تر از سالهای قبل ...
اینار رو به پرده ی پایان و بعد از آن ...
م- شوریده 9/5/1390 بجنورد سید مهدی نژادهاشمی
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/5/9 در ساعت : 21:57:40
| تعداد مشاهده این شعر :
1301
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.