دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

غزلیات تصوفی از عبدالله بیخود

درنفس مُردیم و کس از داغ ما پرسان نکرد
ابلۀ ما در جگر ماند و قضا پرسان نکرد
در جنونم عشوه میرقصید ز فهم بیخودی
وزتپیدن های بسمل جز خدا پرسان نکرد
در خلا ضبط نفس را از ضلع ناسا ندید
یعنی از خط محیطی ،این فضا پرسان نکرد
قدرت علمی زتشکیل عدم در عرض ماند
وز نبوغ طول هستی مدعا پرسان نکرد
زاویه بندی های فکرم در میان طرح ماند
وزعبور هندسی خط فنا پرسان نکرد
فرصت درب کرم بگشا به عریان وجود
کز رواج عبرت ما نا خدا پرسان نکرد
بیخود

---

---

   تاریخ ارسال  :   1390/5/10 در ساعت : 18:0:29   |  تعداد مشاهده این شعر :  3636

---

---