یادمه که خونده بودم پیش از این ،
توی یک کتابی از شهید مطهّری :
{ دین ما هر جا که با کفر صریح ،
روبرو بوده ، شکستش داده ، ها !!!
و شده فاتح میدان نبرد .
امّا هر جا که شده روبرو با اهل نفاق ،
متأسّــفانه دین خورده شکست !!!
متأسّــفانه دین خورده شکست !!! }(1)
موضوع خیلی جدّ یه .
شوخی نیست .
نمیشه سرسرکی ازش گذشت !!!
منافق به اون می گن که خودشو جا می زنه مثل یه دوست ،
تو صفوف مؤمنین ،
و می گـَرده دنبال یه فرصتی تا بزنه ،
ضربه ای محکم و کاری به اونا !!!
خصلت همیشگیش تظاهره .
یعنی إ ظهار محبّت و وفا ،
وانمود کردن اینکه با شما صمیمیه !!!
ظاهرش نشون می ده موافقه .
باطنش خدا می دونه که چه جور مخالفه !!!
خصلت دیگر اون حُقّــّه بازی است مثل روباه .
می خوره دنبه رو با گرگه ولی ،
گریه رو سر می ده با چوپّونه ، ها !!!
کار دشواریه رویاروئی با این آدما !!!
خدا اینها رو دوبار عذاب می ده !!!(2)
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}
موش صحرائی می گن ،
می سازه وا سه خودش یه لونه در زیر زمین .
لونه ای دور و دراز ،
لونه ای پر پیچ و خم !!!.
امّا ا ون تــَهِ لونه ،
وا سه روز مبادا یه د ر مخفی می ذا ره !!!
شایدم بیشتر از این !!!
که اگه یه روز بهش حمله بشه ،
بتونه دشمنشو فریب بده فرار کنه !!!(3)
دقیقاً منافقین اینجوری اند .
کارشون تـزویر و مکر و فریبه !!!
آ د مای ساده رو فریب می دن !!!
نباید ساده باشیم !!!
تموم مصیبتا از آ د مای جاهله !!!
که می شن آ لتِ دستِ ا ین و ا ون !!!
اگه ما ساده و جاهل نباشیم ،
به خدا دشمنامون همه میشن خلع سلاح .
ستون پنجم دشمنه نفاق !!!(4)
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}
کمر علی شکست !!!
کم که خون دل نخورد ،
از همین جاهلا و منافقا !!!
بخونید قصّه رو عبرت بگیرید !!!
حضرتِ علی که شد خلیفه ی مسلمونا ،
دشمنا از هر طرف هجوم آوردند به سرش !!!
جنگ نهروان وصفـّین و جمل !!!
جنگ صفـّین رو می خوام بهت بگم چی بود، چی شد ؟!!!
یک گروه راه ا فتادند سر دسته شون معاویه است .
کی می دونه معنی لفظ « معاویه » چیه ؟!!!
راسته این که گفته اند :
{إسم نازل می شود از آسما ن } !!!(5)
بگذریم ،
یک گروه راه افتادند .
بهونه شون ا ینه که ما ،
می خواهیم قاتل عثمان رو مجازات بکنیم !!!
حالا کی بوده مگه قاتل عثمان که اینا ،
می خواهند از ا ون بگیرند انتقام ؟ !!!
به خدا هیچ کی نبود جز خودشون !!!
ا مّا ا ونها علی رو قاتل عثمان می دونن!!!
با فریب و خدعه ، دستشه معاویه ،
پیرهن خونین عثمان و میگه :
کشته شد خلیفه وامصیبتا!!!
کشته شد خلیفه وامصیبتا !!!
بیائید مسلمونا قاتلشو قصاص کنیم !!!
بیائید مسلمونا قاتلشو قصاص کنیم !!!
عجیبه !!!
قاتله خودش داره ،
روضه ی پیرهن عثمان می خونه !!!
خلاصه ، یه عدّه جاهل و ساده ،
دنبالش راه افتادند.
عدّه ی د یگه ای از روی طمع ،
که اگه پیروز بشه معاویه ،
به مقامی برسند !!!
با یه عدّه دیگه ترسو و چالاس ،
زیر پرچم معاویه همه جمع شدند.
فتنه ای راه افتاد و جنگ و جدالی در گرفت .
حضرت علی مهیّا شده بود.
واسه یه جنگ بزرگ !!!
که دمار از روزگار دشمنا در بیاره !!!
مالک اشتره فرمانده ی لشکر علی .
و چه مرد مُخلِصی !!!
حاضره جون خودش رو بکنه فدا برا مولا علی !!!
و چه مرد با لیاقتی بود او !!!
خیلی کم نظیره اینجور آ د ما !!!
عرصه رو بر لشکر معاویه حسابی تنگ ،
کرد این مردِ شجاع .
تا اونجا که دیگه امّیدی نداشت معاویه ،
سَر پا نیگه داره ،
لشگر شکست خورده شو ، ولی ،
یکی بود تو لشگر معاویه خیلی خبیث !!!
شما اونو می شناسید .
اسم اونو حتماً شنیده ا ید !!!
کـــــی ؟!!!
{«عمروعاص »!!! }
مردکِ زیرک و دشمن خدا !!!
فـُسفــُر مغزشو انداخت به کار!!!
نقشه ای ریخت تو کلـّه شو سپس ،
گفت : قرآن هر چی دا رین تو بساط ،
بیارین تا بکنیم بر سر نیزه و بگیم :
{ بین ما وحی إلهی است حَکـَم !!!}
خنده بر لب معاویه نشست !!!
آفـّرین گفت به او !!!
و چرا نَگِه بهش صد آفــّرین ؟!!!
حیاتی دوباره بخشید به او !!!
لعنتی ، خوب تیرشو زد به هدف .
شکاف افتاد بین لشکر علی !!!
علی رو تنها گذاشتند احمقا !!!
وای از این آدمای بی بصیرت !!!
بی شعورا به علی می گن که ما ،
به روی وحی خدا تیغ بکشیم ؟!!!
نمی بینی مگه تو، قرآنه روی نیزه ها ؟!!!
آخه ما حُرمتِ قرآن رو چه جوری بشکنیم ؟!!!
و شد آنچه که نمی باید می شد !!!
حَکـَــمیــّت پیش اومد !!!
حَــکــَم منتخبِ معاویه بود عمر و عاص !!!
حَکــَــم نا خواسته و تحمیلی علی کی بود ؟ :
ا بو موسی اشعری !!!
_خرمُقدّسی که یک جو بصیرت ،
تو وجود او نبود !!!_
به سهولت عمروعاص ،
سرشو کلاه گذاشت .
کلاهی خیلی گشاد !!!
به او گفت :
با یه ابتکار ساده می شه فتنه رو خوابوند !!!
این همه جنگ و جدل وا سه اینه که این دوتا ،
_ علی و معاویه _
تشنه و حریص پُستند و مقام !!!
نمی سوزه دل هیچ کدومشون به حال ما .
تموم مصیبتا زیر سر همین دوتاست .
نه علی باید باشه خلیفه ، نه معاویه !!!
شخص دیگری باید، بیاد بشه خلیفه مون .
جلو انداخت او أبو موسی رو با چارتا چاخان .
که تو چون استادی و بزرگتر از منی نخست ،
برو روی منبر و خطبه بخو ن و بعد از ا ون ،
علی رو خلع کن از خلافت و بعد از تو من ،
می خونم مثل تو یک خطبه رو منبر و سپس ،
می کنم خلع معاویه رو بعد از ا ون می گیم :
خودتون مسلمونا خلیفه تعیین بکنید !!!
با این کار ساده حل می شه تموم مشکلات .
أ بو موسی أ شعری خورد فریب !!!
رفت و خطبه خوند و کرد ،
علی رو خلع از خلافت و سپس ،
رفت روی منبر ا ون خبیث و گفت :
بدونید مسلمونا ،
علی شد بر کنار از خلافت و حالا ،
أمیرالمؤمنینه معاویه .!!!
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}
نتیجه بود مشخـّص از نخست !!!
روی کار أ ومدن معاویه !!!
بر کناری علی !!!
وای از ا ون روزی که دست به دست بده جهل و نفاق !!!
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}
بیخودی نیست که علی گفته به ما :
{ کـَمَر منو شکست ،
عالِم بی دین و عا بدِ جَهول !!!}(6)
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}
زیر نوشتها:
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- یاد داشتهای استاد مطهّری ج/7 ص/250
2-سَنُعذّبُهم مَرّ تَین ثمّ یردّون إلی عَذاب ٍعظیم ٍ( توبه / 101)
3-یادداشتهای استاد مطهّری ج/7ص/259
4- اصطلاح ستون پنجم را شاید شنیده باشید ، گویا در جنگ بین المللی اوّل یکی از ارتشها ، چهار ستون علنی داشت که با اسلحه ی گرم به دشمن حمله می کرد . ولی گروهی را نیز قبلا به داخل ارتش مخالف فرستاده بودند که آنان را اغفال می کردند و چنانچه می گویند پیش از چهار ستون علنی این ستون مخفیانه کار می کردند . نام آنها را ستون پنجم گذاشته اند که در داخل صفوف تظاهر به محبت می کنند و لی در باطن به نفع گروه خودشان در کارند .(رک :آشنایی با قرآن – ج/ 1و2ص/ 152 مطهّری _ مرتضی _ انتشارات صدرا _ چاپ یاز دهم / پائیز 1375
5-ألأسماءُ تـُنزَلُ مــِنَ السّــَـماءِِ
6- میزان الحکمه _ ج/3 ص/2059_ محمدی ری شهری و نیز منیه المرید ص/181_ شهید ثانی