{این طرح رو من دو هفته پیش باقلم ناخودآگاهم کشیده بودم بدون اینکه بدونم قراره مث يه خواب، به این زودیا تو همین شهری که هستم برای مظلومترین و بی کس ترین آدمای دنیا تعبیر بشه...اما...}
در حیرتم از مسءولین کشوری که ادعای شیعی بودن دارند و خود را پیرو آن امامی می دانند که وقت شنیدن ربوده شدن خلخال از پای زن یهودی فرمودند "اگر مسلمان از غم این حادثه بمیرد رواست"،
در کشوری که یکی از اولین رییس جمهورهای دوران انقلابش پیش از آن خود دست فروشی می کرده و همین مایه ی مباهات ملتش بوده، چگونه در برابر ظلمی که به این قشر مظلوم و بی دفاع، که قربانی شرایط فاسد اقتصادی جامعه ناشی از حق خوریهای میلیاردی دلالان دست نشانده بخش دولتی و خصوصی اند ، میشود، می خواهد پاسخگوی مردم و خدای مردم باشد؟!
آیا منصفانه تر آن نیست که به جای نادیده انگاشتن مفسده های آقاها و آقازاده ها و در عوض؛ حذف تنها منبع درآمد چند صد خانوار از راه دست فروشی، فضاهای باز بلا استفاده سطح شهر، که به دلایل مختلف، از ساز و کار و احداث بنا در آنها خبری نیست ...و یا محدوده های مشخصی از فضای پارکها و فرهنگسراها در هر محله به کسب و کار این قشر کم درآمد و خلاق اختصاص یابد؟
و به جای ضرب و شتم و مصادره اموال به ناحق، در کنار آنهمه ریخت و پاشهای بی دلیل بیت المال در هر مناسبت، و مالیاتهای هنگفتی که دایما از مردم دریافت می شود، با حمایت شهرداری، که مدعی مزاحمت این انسانهای مظلوم و بی دفاع و پيوسته معترض و متعرض به حقوق انسانی و شرعی آنهاست ، به این عزیزان فرصتی برای نوشکوفایی در سایه عرضه محصولات خود در نمایشگاههای دایمی و به صورت بلاواسطه به مصرف کننده داده شود؟ آیا شهرداری نمی تواند لااقل از دریافت مالیات ناچیز این عده ی محروم چشم پوشی کند و طبق وظیفه شرعی و اسلامی شهرداران بر اساس توصیه های امام علی در نامه به مالک اشتر و سایر ولایت مداران، با مردم و بالاخص محرومین آن با عدالت و ملایمت برخورد کند؟!
چرا به جاي طرح مقابله با دست فروشان، طرح ساماندهي دست فروشان در قالب ايجاد و سازماندهي نمايشگاههاي دايمي و نمايشگاههاي سيار يك روز در هفته اي كه هر روز از هفته در يك منطقه ي شهرداري بر پا بشود نظير دوشنبه بازارها و سه شنبه بازارها دوباره از سر راه نمي افتد تا به مردم كم بضاعت هم فرصت حضور در عرصه ي محدود اقتصادي و كسب درآمد و تامين رزق خانواده و اشتغال فردي داده شود؟!
می ترسم که آه این مظلومین، پیش ازآنکه دامن مسببینش را بگیرد، انسانهای ساکت این شهر را نیز غریق مصیبت و بلا کند... از ماست که برماست.
و درنهايت:
در جامعه اي كه هر نوع حرفي ممكنه جرم محسوب بشه و روزي به ضررت تموم بشه، ديگه هيچ چاره اي نداري جز اينكه روي تموم حرفات و پناه تموم بي پناهيات، فقط خود خدا باشه:
خداوندا
مظلومانمان جان پناهی ندارند...
ستمکارانمان دادگاهی...
خدایا...
غیر از تو عدالت گری نمی شناسيم
و جز تو دادخواهی...
خدایا...
خون سربداران را از سرداران بستان
و داد آن مظلومان را
از سرباران.
آمین.
ضمن حمایت از جوانان عزیزی که به خاطر بیمار بودن فضای اقتصادی جامعه مجبور به دست فروشی برای کسب روزی حلال هستن، مرگ مظلومانه آن دست فروش عزیز رو به همه ی هموطنانی که هنوز از انسانیت مسخ نشدن، تسلیت عرض میکنم و این هفته رو علی رغم مصادف بودن روزی از آن با زادروزم، همگام با.خانواده آن عزیز عزادارم .
{مي دونم كه ممكنه نوشتن و ارسال اين متن در فضاي مجازي برام عواقب سنگيني داشته باشه...ولي اينكار رو فقط به حرمت همون امر به معروف و نهي از منكري انجام دادم كه فكر مي كنم در چنين شرايطي بر هر مسلماني واجبه و چشيدن طعم عواقب سنگينش هم اگرچه تلخ..اما از طعم هر شهد و شرابي گواراتره.
خدايا...تو مي بيني.}
.
تاریخ ارسال :
1392/11/2 در ساعت : 9:59:8
| تعداد مشاهده این شعر :
1164
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.