ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



فراری


روزگار    نامرادی     تا     رسید      از   در  مرا



مشت خود پر کرد  و   اول   بار زد بر     سر  مرا



هم    پدر   از  من   برون   آورد با بیداد   خویش



هم   فراری   داد   زن  با    مادر و    خواهر مرا



زیر   بار  قرض  اوضاعم   چنان   بی ریخت کرد



کز    هزاران   یار   نشناسد   یکی  دیگر   مرا



سیم   و   زر از او طلب کردم محبت  کرد  و داد



ریش  و  پشم نقره ای با  چهره ی چون زر مرا



همچو   خودرو   توی  دست اندازهای   زندگی



شافنر   بشکست  و کرد  از چند جا پنچر  مرا



با    طلبگاران    گوناگون   من  همدست  شد



تا    بیندازد   به   زندان  ابد   یکسر     مرا



چاره   جز   ترک  بلد چون نیستم  دیگر  بلد



می روم  وادی  به  وادی مانده در گل خر مرا



ترس از مادر زنم چون درس طی الارض داد



شب به موصل  یافت خواهی صبح پیشاور مرا



روزگاری  هر چه در  دنیا مرا  بازیچه    بود



کرد   چون   بازیچه  آخر  چرخ   بازیگر مرا



طبع شعری داشتم«شاطر» که این سرمایه نیز



رفت  از  کف   مثل   خیلی  چیزها   دیگر مرا.


کلمات کلیدی این مطلب :  فراری ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/5/15 در ساعت : 2:3:25   |  تعداد مشاهده این شعر :  1793


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سید علی‌رضا شجاع
1390/5/15 در ساعت : 11:54:48
سلام استاد خوش عمل امروز داشتم آرشیو گل آقا رو میخوندم که نام شاطر حسین در آن طنازی میکرد خوشحالم اگر دیگر گل آقا چاپ نمیشود اشعار زیبای شاطر حسین در این سایت انتشار پیدا میکنه و مایه فخر فروشی من به دیگران که با چنین استادی آشنا شدم

*********************
افتخار اکبر نصیب من شده است که با تو جوان مفضال آشنایم.سرفراز باشی.
سعید سلیمانپور ارومی
1390/5/15 در ساعت : 23:35:17
روزه بودن بی صبوحی، بود رنج آور مرا / ساقیا!افطار شد پر کن یکی ساغر مرا/ساغر اول قضای صبح بود و حالیا /بهر افطاری بده یک ساغر دیگر مرا/بعد از آن لعل مذاب، آور مرا شعری چو آب/ پس بخوان از دفتر استاد، شعر تر مرا/بیشتر از باده ی تلخ تو مستم می کند/نغمه ی شیرین استاد زبان آور مرا....

سر ذوق آمدیم از این ابیات شیوای فراری !.....تقدیم به استاد بزرگوار خوش عمل عزیزتر از جان

**********************
شرمنده ز احسان سلیمان ارومی
این مور که ران ملخی نیز ندارد...

مصطفی پورکریمی
1390/5/17 در ساعت : 1:10:27
سلام استاد خوش عمل

چاره جز ترک بلد چون نیستم دیگر بلد


می روم وادی به وادی مانده در گل خر مرا


ترس از مادر زنم چون درس طی الارض داد


شب به موصل یافت خواهی صبح پیشاور مرا

این جناس تامّی که در " بلد" هست با " خر ِدر گل مانده" و ترس از مادر زن که درس "طی الارض "
می شود در این طنز فاخر غوغا می کند.

*****************
باز هم ارادتمند را شرمنده ی تشویقهای کریمانه ی خود فرمودید.سپاس بیکران.
ناصر عرفانیان
1390/5/15 در ساعت : 12:23:26
باسلام ودرود فراوان -بازهم مثل همیشه عالی وهشدار دهنده موفق باشید

*********************
باز هم مثل همیشه بنده نوازی فرموده اید.سپاس.
مهدی فرزه (میم. مژده رسان)
1390/5/15 در ساعت : 23:55:25
سلام بر طنزپرداز و شاعر عزیز استاد خوش عمل

می روم وادی به وادی مانده در گل خر مرا

ترس از مادر زنم چون درس طی الارض داد


همچو خودرو توی دست اندازهای زندگی

شافنر بشکست و کرد از چند جا پنچر مرا

استاد شما لبخند را مهمان اهالی سایت کرده اید .
موفق و سلامت باشید.
خدا عمر با عزت به شما عنایت فرماید.

*****************
امید که هماره لبهای دوستان خوبم پرخنده و ریشه ی غم از دل وجانشان کنده باد.آمین.
احسان اکابری
1390/5/18 در ساعت : 8:31:13
سلام استاد خوش عمل عزیز

مرورگرتون رو کامل حذف کنید و دوباره نصبش کنید چون توی حافظه مرورگرتون خیره شده اگر اثر نکرد خبرم کنید

راستی استاد چه خوب می شد در مورد غزلم که ویرایشش کرده بودم هم نظری می دادید

با سپاس

*******************
احسان عزیز. اولا ممنون از راهنماییت.ثانیا ایکاش موارد مورد ویرایش را هم پایین شعر ویرایش شده درج میکردی تا بتوان مقایسه کرد.ذهن امثال من آنقدرها خلوت نیست تا چیزی را به خاطر بسپارد.
سیاوش پورافشار
1390/5/15 در ساعت : 10:42:54
سلام بر طنزپرداز و شاعر عزیز
شعرتان را خواندم و علیرغم اندوهی که در آن حاکم بود پیامهای خوبی هم در بر داشت موفق باشید

******************
سربلند باشی ای عزیز.
وحید ضیائی
1390/5/17 در ساعت : 11:2:14
پیر طریقتا ، ما سالها پیش خرقه مان را گرو خانه خمار نهادیم ، یاران موافق از دست شدند عمران دلمان هم ، گوشه چشمی مگر از حضرت چشمتان که خاک زر شود ، زیر این بوریای صد وصله خوشیم و هوشیم ...قلندری و طنازی پیش کش حضور انورتان ...یا حق

اگر چه طبعم از اتباع شعر نو باشد
شراب طنزم از ایتام شاخ مو باشد !
"حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست "
که پیر فرقه ما حضرت دخو باشد
هزار جهد بکردم که یار من گردد
سوار گر بشود مرکبم رنو باشد
من از بلاد حبیبم نه آن جزیره شوم
که مجمع نظر حضرت دفو باشد
چو خوانده اند تورا در نظر بگیر گلم ...
که دعوتی هم اگر هست با منو باشد
نیافریده مگر جو کاملن آزاد ...
جناب طنز... همان طفل هرزه رو باشد
مثال ایرج و سعدی که بار ها گفتند :
که طبع طنز شما لاشی و ولو باشد
"عبید "یان زمانیم حضرت شاطر
"زیاد" باشد اگر سهممان چلو باشد
ولی چه سود گلوی فضولمان تنگ است
نیامده است مرا قاطرم دوو باشد ...

****************
به سفره خانه به ماءالشعیرمان بنواز
بگو به خنده:پسر عم آبجو باشد...
سلام کردم و زانسوی گوشی تلفن
جواب خاله ربابه هلو هلو باشد...
به عهد شاه یکی شهر نو به تهران بود
..................................باشد!!!
حمیدرضا اقبالدوست
1390/5/15 در ساعت : 14:19:15
استاد جمیعا خواندیم و لذت بردیم /پاینده و شاد باشید

**********************
ارادتمند فردافردتانم
که نیکومنظر و نیکوخصالید
به جنگلهای سرسبز صداقت
معطر گلبن و خوشبونهالید...
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/5/16 در ساعت : 19:46:37
سلام براستاد طنز معاصر

شعرهایت طنز ، زیبا، نغز ،استاد عزیز
مثل توطناز کی زاید ، بود باور مرا

*******************
در محل پشت مشهد-شهر کاشان-کوی یک
زاده پنجاه و سه سال پیش یک مادر مرا...
محمد وثوقی
1390/5/17 در ساعت : 23:10:38
سلام حضرت استاد خوش عمل
نمی دانم از این که از خواندن این شعر و دیگر اشعار طنز شما خنده ام می گیرد باید چه کار کنم؟! اشعار طنز شما مرا دچار عذاب وجدان می کند: به طنز (بانمکی) شعر بخندم یا با تلخی و البته صداقت محتوایش همدردی؟! دو حس متضاد در آن واحد!
مستدام باشید.

************************
تلخند بزنید عزبز!تلخند....
زهره طغیانی
1390/5/15 در ساعت : 2:14:29
با درود فراوان ، زیبا بود و پرمحتوا هرچند تلخ .....
و در اوج شاعرانگی
شاداب باشید وقلمتان مدام

***************
از شما شاعر کوشا و جستجوگر لحظه های ناب ادب سپاسگزارم.
اکرم بهرامچی
1390/5/15 در ساعت : 13:34:33
همچو خودرو توی دست اندازهای زندگی

شافنر بشکست و کرد از چند جا پنچر مرا

خیلی خیلی جالب بود درود بر شما..................................

******************
سپاسگزار ای بانوی توانمند شعر فارسی.


وحید ضیائی
1390/5/16 در ساعت : 13:23:20
بیت هایی پشت هم چیده است شاطر خوش عمل
تا نماید با فکاهه عنتر و منتر مرا !

************************
می توانم رفت تا عرش برین با خنگ طنز
گر ضیایی مهر باشد در سفر مهتر مرا...
احسان اکابری
1390/5/17 در ساعت : 17:13:49
سلام استاد خوش عمل عزیز

امیدوارم حالتون خوب باشه
شعر طنزتون رو خوندم و لذت بردم
استاد شعر طنز سرودن استعداد و ذوق زیادی میخواد من بارها سعی کردم شعر طنز بنویسم ولی نتونستم شاید چون در کل آدم شادی نیستم و شعر غمگین با روحیاتم بهتر میسازه

**************************
اکابری گل گلاب.اولا از من به تو شاعر خوب که زوز به روز بحمدالله روبه پیشرفت در شعر جدی داری نصیحت اینکه دوروبر طنزو فکاهه سرایی نگرد.ثانیا فکر نمی کنم غم و غصه های زندگیت از من بیشتر باشد.به زبانم نگاه نکن دلی شکسته و مالامال از خون دارم.بحمدالله گوشه ی چشم تری هم دارم و قساوت از دلم بواسطه ی همین ترچشمی به دور است.سربلند باشی.
محمد یزدانی جندقی
1390/6/1 در ساعت : 5:1:31
سلام استاد
درود بر شما
اين نظر تكراري است روي كارهاي شما كه بسيار عالي و تخصصي سروده ايد
ولي در بيت اخر روي مفهوم با شما موافق نيستم
طبع شعری داشتم«شاطر» که این سرمایه نیز
رفت از کف مثل خیلی چیزها دیگر مرا.
طبع شعر شما از كف رفته استاد ؟
چشمه طبع شعر شماكه هزار ماشاء الله بزنم به تخته چنانچون ايام شباب بلكه خروشان تر جوشان است كه چنانچه در مسير زاينده رود جاري شود اين مسير خشك را
براي هميشه مسيل تر وتازه خواهد كرد
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 4 ماه و 21 روز و - ساعت و 24 دقیقه و 07 ثانیه است همراه شماییم 453947047.744 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 4,561 | بازدید دیروز : 27,704 | بازدید کل : 123,137,392
logo-samandehi