ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



زلزله


زلزله


امشب نفس از دوریت از حوصله افتاد


در ساحت بی جان تنم ولوله افتاد


 


این چشم تهی پر شد از احساس تو برخیز


از خیس لبت تا لب من فاصله افتاد


 


آن نامه ی رنگین که از آن خون دلم ریخت


کاغذ شد و بد، لای ورق باطله افتاد


 


روزی که گدایت شدم این فاجعه زایید


کاین بد قدم از چشم تو و قابله افتاد


 


تردید نکن بم شده دیوار دلم باز


چون زلزله در زلزله در زلزله افتاد


 


باز اسب نگاهی بدوان روی خیالم


رسوایی شومم که در این قافله افتاد


 


بغضی به فراوانی دریا به دلم ریخت


اندوه از این عشق تو در هلهله افتاد


 


از سرخ لبانت نگذشتم به سلامت


تاول شد و در عمق تنم آبله افتاد


 


من ماندم و یک بغض نفس گیر خدایا


صد غرّش تکبیر که در نافله افتاد


***

کلمات کلیدی این مطلب :  فروزان شهبازی ،غزل ،زلزله ، ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/11/19 در ساعت : 19:24:17   |  تعداد مشاهده این شعر :  938


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدمهدی عبدالهی
1392/11/19 در ساعت : 23:0:28
من ماندم و یک بغض نفس گیر خدایا


صد غرّش تکبیر که در نافله افتاد


سلام و عرض ادب بزرگوار
بسيار زيبا سروديد
لذت بردم
شاد و پيروز و سربلند باشيد
************************

درود بر شما

سپاسگزارم از لطف شما

در پناه خدا شاد و پیروز باشید
زینب کوشکی
1392/11/20 در ساعت : 13:52:22
زیبا بود. موفق باشید
***************

بانو کوشکی عزیز

سپاس
ابراهیم حاج محمدی
1392/11/19 در ساعت : 23:4:17
درود
بهره بردم غزل با شکوهی است . فزون باد

***********************************
درود استاد بزرگوارم

جناب حاج محمدی گرامی

از محبت شما سپاسگزارم
فرج الله نعمتی (نادر)
1392/11/21 در ساعت : 18:3:30
موفقتر باشد.

***********

درود بر شما بزرگوار ...

سپاس از حضورتان
علی شرفی
1392/11/20 در ساعت : 14:56:2
سلام ، زیبا سروده اید موفق باشید

***********
درود جناب شرفی

سپاس از مهر شما!
رضا محمدصالحی
1392/11/20 در ساعت : 13:38:26
سلام بانو فروزان گرامی

غزل بسیار زیبایی است ... کمی تغییر ارتباط مصراع ها را بهتر می کند جسارتاً پیشنهاد حقیر این است :


امشب /سر سودای من / از حوصله افتاد
در ساحت بی جان تنم ولوله افتاد

این چشم تهی پر شد از احساس /عبورت /
از /داغ / لبت تا لب من فاصله افتاد

آن نامه ی رنگین که از آن خون دلم ریخت
کاغذ شد و /تا / لای ورق باطله افتاد

روزی که گدایت شدم این فاجعه زایید
/این/ بد قدم از چشم تو و قابله افتاد

تردید نکن بم شده دیوار دلم باز
/در شعر دلم تا خبر / زلزله افتاد

باز اسب نگاهت بدوان روی خیالم
/تا ولوله ای شوم در /این قافله افتاد

***************
استاد محمد صالحی عزیز

سپاسگزارم از اینکه با دقت نظر خودتون شعر بی سامان منو سامان دادید...

واقعا زحمت کشیدید ...
بارها این گزینه های پیشنهادی شما رو بارها امتحان کردم و وسواس زیاد دارم رو واژه ها ...

ممنون از همراهی ارزنده ی شما استاد!

صمد ذیفر
1392/11/20 در ساعت : 21:44:38
سلام .
درودتان بانو شهبازی گرامی .
زیبا بود . دستمریزاد.
موفق باشید.
.................................
پیشنهاد:
در صورت امکان فواصل ابیات را کم کنید تا خواندن راحت تر شود .گاهی نیاز است نگاهی کلی به ابیات داشته و یا بعضی را بازخوانی کنیم . فاصله ی طولانی این کار را مشکل میکند . این سه بیت زیبا عینا کپی شده با تنظیم شده اش مقایسه کنید . ببخشید فقط پیشنهاد بود .صاحب اختیارید.

بغضی به فراوانی دریا به دلم ریخت


اندوه از این عشق تو در هلهله افتاد





از سرخ لبانت نگذشتم به سلامت


تاول شد و در عمق تنم آبله افتاد





من ماندم و یک بغض نفس گیر خدایا


صد غرّش تکبیر که در نافله افتاد
..................................
بغضی به فراوانی دریا به دلم ریخت
اندوه از این عشق تو در هلهله افتاد

از سرخ لبانت نگذشتم به سلامت
تاول شد و در عمق تنم آبله افتاد

من ماندم و یک بغض نفس گیر خدایا
صد غرّش تکبیر که در نافله افتاد




********************

درود بر شما

سپاس از لطف حضرت عالی ...

شاگردم در محضرتان ...

نظرتان متین و بجا بود ...

ممنونم از توجه تان ...

سپاسگزارم
احمد فرنود
1392/11/20 در ساعت : 8:55:27
درود سرکار خانم شهبازی

زیبا بود و لا جرم دلچسب...قلمتان جاوید.

دعوتید با کمال احترام

یا حق.

*****************
درود جناب فرنود

سپاس از لطف شماااا

به دیده ی منت
شاد باشید
بازدید امروز : 6,168 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,562,128
logo-samandehi