ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



عشق آمد و ...

 

عشق آمد و همین که از او باخبر شدم
چوب ِ حراج زد به دلم ، معتبر شدم

آن قدر سوختم که در این عصر ِ انجماد
آتش شدم ، شراب شدم ، شعله ور شدم
 
من ؛ تکه ابر ِ تیره ی ولگرد ِ بی خیال
از آسمان بریدم و باران اگر شدم ـ
 
دل را زدم به آبی ِ دریای بی کران
با رودخانه های جهان همسفر شدم
 
یک عمر ، عقلْ بت شده بود و همین که عشق ـ
از راهْ سر رسید ، به دستش تبر شدم
 
عشق آمد و حواس مرا پرت کرد و رفت
این کار ِ عشق بود که من کور و کر شدم
 
دستم نمی رسید به بالابلند ِ یار
پرپر زدم ، چنان که پُر از بال و پر شدم
 
من پای درس عشق نشستم که اینچنین
با چشم های باز ِ غزل هم نظر شدم:
 
مثل جناب شیخ اجل ؛ سعدی ِ بزرگ
" اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم "
 

 محمدرضا سلیمی
http://chardivarieejbari.blogfa.com/

کلمات کلیدی این مطلب :  غزل ، شعر ، عشق آمد ، محمدرضا سلیمی ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/12/1 در ساعت : 21:3:4   |  تعداد مشاهده این شعر :  645


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حسین احسانی فر
1392/12/3 در ساعت : 20:41:37
درود بر شما
بر دل نشست
محمدرضا سلیمی
1392/12/4 در ساعت : 11:53:59
درود
سپاس
محمدمهدی عبدالهی
1392/12/23 در ساعت : 22:43:18
سلام و عرض ادب اخوی
درود بر شما
محمدرضا سلیمی
1392/12/25 در ساعت : 14:53:20
سلام
س~اس
شکیبا غفاریان
1392/12/1 در ساعت : 22:20:40
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهیّ و پر کرد ز دوست
اعضای وجودم همگی دوست گرفت
نامی ست ز من بر من و باقی همه اوست

با دیدن اسم شعرتون و بعد هم خوندش یاد این رباعی از ابوسعید ابو الخیر افتادم ..
درودتان
محمدرضا سلیمی
1392/12/3 در ساعت : 14:59:42
درود
سپاس از توجه و لطفتون
زیبا بود
زینب کوشکی
1392/12/4 در ساعت : 8:49:33
موفق باشید.
محمدرضا سلیمی
1392/12/4 در ساعت : 11:54:55
درود
سپاس خانم دكتر
بازدید امروز : 2,885 | بازدید دیروز : 10,870 | بازدید کل : 122,944,394
logo-samandehi