ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



توبه نامه
 توبه نامه
دل من لب که تر می کرد من دریا می آوردم
اگر دیوانگی می خواست یک صحرا می آوردم
 
چه دنیای قشنگی داشت دین کودکی هایم
خدایم را به قانون خودم دنیا می آوردم
 
به رفت و آمد نامش دل بی مذهبم خوش بود
اگر امروز می بردم اگر فردا می آوردم
 
ولی یک روز وهمی سبز پوش از گوشه ای تابید
از آن پس سجده هایم را بر او تنها می آوردم
 
پیاپی دین به خوردم داد تا بالا برد من را
مرا بالا نبرد آن دین و دین بالا می آوردم
 
به جای قیل و قال غول جادوی دعا خوان ها
در این بیغوله باید رو به آدم ها می آوردم
 
چراغ جادویم را روی رود سند بادی کشت
خرافاتی شدم باید علی بابا می آوردم
 
ولی امروز در دینم چراغ تازه ای دارم
چراغ روشناوندی که کاش آنجا می آوردم
کلمات کلیدی این مطلب :  غزل اجتماعي ، درد دين ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/12/5 در ساعت : 10:44:15   |  تعداد مشاهده این شعر :  769


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سارا وفایی زاده
1392/12/5 در ساعت : 10:52:0
درود بر شما

بسیار زیباستتتتتتتتت
شهاب الدین رهنما
1392/12/9 در ساعت : 17:5:56
سلام جناب دلبری
غزلی است سرشاز از اندیشه و تازگی بیان!
موفق باشید
خدابخش صفادل
1392/12/8 در ساعت : 20:58:0
درود.شعرتان را خواندم.

سپاسگزارم از حضور سبزتان
سمیه اکبری
1392/12/5 در ساعت : 15:57:3
چه دنیای قشنگی داشت دین کودکی هایم
خدایم را به قانون خودم دنیا می آوردم
پیاپی دین به خوردم داد تا بالا برد من را
مرا بالا نبرد آن دین و دین بالا می آوردم
چراغ جادویم را روی رود سند بادی کشت
خرافاتی شدم باید علی بابا می آوردم

درود بر شما
سعید تاج محمدی
1392/12/5 در ساعت : 13:45:17
بسیار خوب بود استاد
درود بر شما
شهاب الدین رهنما
1392/12/9 در ساعت : 17:5:57
سلام جناب دلبری
غزلی است سرشاز از اندیشه و تازگی بیان!
موفق باشید
بازدید امروز : 8,300 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,564,260
logo-samandehi