ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



قصیده اسفند(استاد مرتضی امیری اسفندقه)
داشتم از این منظره ی زیبا که" استاد مرتضی امیری اسفندقه " , پنجره اش را گشوده اند لذت می بردم ؛ حیفم آمد دوستانم بی نصیب باشند:
قصیده اسفند


برای استاد محمدرضا شفیعی کدکنی

از راه فراز آمده با هلهله اسفند
وقت است که از نو بسرایم غزلی چند
در بارش خنیاگر باران بنشینم
خالی شوم از دغدغه و حیله و ترفند
بی خویش رها باشم از این کنج نفس گیر
با رقص برون آیم از این خانه ی در بند...
اسفند فراز آمده تا مشعلی از شعر
در سینه ی افسرده ام از نو بفروزند
تا چند توان خورد ز هر حادثه رودست؟
تا چند توان بود به هر فاجعه پابند؟
اسفند خبر میدهد از رویش نوروز
از رویش نوروز خبر میدهد اسفند
اسفند مگو سایه کش فصل بهار است
این تهمت بیهوده به این باکره مپسند
اسفند بهاریست در آغوش زمستان
چون آتش پنهان شده در جان دماوند
آیینه فرومی‌چکد از ابر در این ماه
میروید از آغوش زمین پونه ی پیوند
اسفند دل انگیزترین حادثه ی سال
اسفند طربناکترین ماه خداوند
اسفند مرا عیدی و اسفند مرا عید
اسفند مرا شربت و اسفند مرا قند
اسفند فریباست مبادا بخورد چشم
تا چشم بدش کور شود-دود کن اسفند
اسفند مرا میدهد از خویش رهایی
اسفند رها میکندم از زن و فرزند
این ماه مرا وعده نباید به کسی داد
این ماه ندارم خبر از چون و چه و چند
این ماه ندارم هنر توبه و پرهیز
این ماه ندارد اثری در دل من پند
از نغمه ی خیام نشابور-پر از شور
با زمزمه ی خواجه ی شیراز،سرم بند
این ماه من و سیر در آفاق طبیعت
این ماه من و من من و آزادی و لبخند
این ماه چه ماهیست که شفافم و روشن؟
این ماه چه ماهیست که خوشحالم و خرسند؟
گفتند که دوران قصیده سپری شد
ما را خبری نیست از این قصه که گفتند
ما حوصله ی توبه از این شیوه نداریم
ما دل نتوانیم از این زمزمه برکند
در سینه ی من دغدغه ی کهنه و نو نیست
من شاعرم از پای مرا شعر در افکند
*
من شعر طلب میکنم و تشنه ی شعرم
و آن شعر چه از خاک بخارا،چه سمرقند
آن شعر چه در دامنه ی سرخوش البرز
و آن شعر چه در قلّه ی جادویی الوند
شعری که شریف است چه کهنه،چه نوآیین
و آن شعر چه از خاک خراسان،چه نهاوند
آیینه ی من طبع طرب جوش شفیعیست
آن کس که چنین شور در این شعر پراکند
آن کس که ندیدیم در این عصر سترون
در شاعری و زمزمه مانندش مانند
در کهنه غزل گفته غزلهای دل انگیز
در نو-سخن آورده سخنهای خوشایند
برده به سر چشمه ی شعر دریم باز
دادست به این چشمه ی سرشارم سوگند
نو رسته نهال سخن و شعر جوان را
بر نخل تنومند گذشته زده پیوند
چشمان من و جلوه ی این جاذبه ی پاک
دستان من و میوه ی این نخل برومند
شیدای من!ای شیفته ی شاعری و شعر
چندیست که خاموشی و خاموشی یک چند
زنده سخن سالم و سرشار دری را
کس نیست در این معرکه مانندتو پازند
برگرد دگرباره به آغوش خراسان
برگرد دگرباره به این خاک گل آکند
تا شعر بریزیم تو را در قدم سبز
تا شعر بنوشیم از آن طبع خردمند
تجریش کجا و نفس سرخوش کدکن؟
شبگیر نشابور کجا و شب دربند؟
صحبت سر اسفند و طربناکی آن بود
اسفند من اسفند من اسفند من اسفند

استاد مرتضی امیری اسفندقه

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/12/5 در ساعت : 15:43:55   |  تعداد مشاهده این شعر :  6193


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نغمه مستشارنظامی
1392/12/5 در ساعت : 23:47:13
بسیار دلکش و زیباست اسفند در این قصیده
محمدرضا سلیمی
1392/12/7 در ساعت : 12:59:57
درودتان
صمد ذیفر
1392/12/8 در ساعت : 2:38:46
اسفند بهاریست در آغوش زمستان
چون آتش پنهان شده در جان دمـاوند

اسفند دل انگیزترین حادثه ی سال
اسفند طربنـــــــاکترین ماه خداوند
...................................
سلام و درود بر شما جناب سلیمی عزیز .
الحق که اسفنددر این قصیدۀ فاخر شکوفا چون بهار شده
و این نگاه زیبا و عالمانه به کهنه و نو، حقیقتی دلنشین بود .درودها بر بزرگان ادب ، استاد امیری اسفندقه و استاد شفیعی کدکنی و سایر بزرگواران ...

گفتـــــــند که دوران قصیده سپــــــری شد
ما را خبری نیــــــست از این قصه که گفتند

ما حوصله ی توبه از این شـــــــــیوه نداریم
ما دل نتوانیـــــــــــم از این زمــــــزمه برکند

در سینه ی من دغدغه ی کهنه و نو نیست
من شاعرم از پای مرا شعـــــــــر در افکند
........................................
من شعر طلب میکنم و تشــــــــنۀ شعرم
و آن شعر چه از خاک بخارا،چه سمـــــرقند

آن شــــــعر چه در دامنــــۀ سرخوش البرز
و آن شـــــــــعر چه در قلّــــۀ جادویی الوند

برگـــــرد دگرباره به آغوش خراســـــــــــان
برگرد دگرباره به این خــــــــــــــاک گل آکند

تا شــــــــعر بریزیم تو را در قدم ســـــــــبز
تا شعر بنوشــــــــــــــیم از آن طبع خردمند
..............................................
بخشی از مستزادی کهنه
در راه تو آواره شدن لذّتِ جان شد.......منزل که عیان است
آن دلبر ما بود که از دیده نهان شد......عاشق نگران است

گفتم چو فراموش کنم غصّه سرآید .....از سر به در آید
سرریزکه شداز سرمن وردزبان شد......دردی که روان است

در جسم زمان کشتۀ صد عاطفه ها را .......هر لحظه به لحظه
زخمی است که بر پیکـــرۀ روح زمان شد ......این درد جهان است

شمع و گل و پروانه دگر آفت شعر است ......از سیب بگویید
هندیّ و خراســـــان و عراقی زبیان شد .....این سبک جوان است.

این تازه جوان نیز مُسِن است وقدیمی.....همدورۀ حافظ
قاموس معانی به جوانی که گران شد .......بیرون ز توان است

بهتر زخودم نیـــــست که ایراد بگیرم.......تا آنکه بمیرم
با غیربه هرشیوه که گفتیم همان شد.....آن هم که زیان است
محمدرضا سلیمی
1392/12/8 در ساعت : 10:25:36
سلام ها و درودها
سپاس جناب ذيفر گرامى
بابت مستزاد زيباتون هم ممنونم
زنده باد
محمد حسین انصاری نژاد
1392/12/8 در ساعت : 22:56:53
سلام جوانمرد!
ممنون که این قصیده ی زلال وزیبای اسفندقه ی عزیزمارادرسایت گذاشتی.
دستت درست.
محمدرضا سلیمی
1392/12/9 در ساعت : 20:41:9
سلام بر استاد
سپاس
زنده باشید
زینب کوشکی
1392/12/6 در ساعت : 14:53:35
از این که به گوارایی شعر استاد اسفندقه میهمانمان کردید سپاس.
محمدرضا سلیمی
1392/12/7 در ساعت : 13:1:59
درود
خدا حفظ كند ايشان را
ممنون از لطف شما
محمدمهدی عبدالهی
1392/12/23 در ساعت : 22:42:45
سلام و عرض ادب
احسنت اخوی و درود بر استاد امیری عزیزم
محمدرضا سلیمی
1392/12/25 در ساعت : 14:52:55
سلام
س~اس
بازدید امروز : 1,350 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,557,310
logo-samandehi