ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آن در که باب مخزن الاسرار حق بود...

آن در، دری که آسمان بسیار می زد

خورشید، هر صبح از فلق، یک بار می زد

فوج فرشته ،گرد آن را سرمه می کرد

جبریل بر آن بوسه ی بسیار می زد

بر روی آن می کرد گل ،دست پیمبر

در، با شکفتن ،شوق خود را جار می زد

بر روي آن عاشق،دخیل گریه می بست

تا که حبیب اش را ببیند، زار می زد

هر کس که حاجت داشت می آمد سراغش

وقت گره افتادن در کار می زد

آن در که باب مخزن الاسرار حق بود

دستان رد بر سینه ی اغبار می زد

 ***

آتش بیار معرکه،دزد خلافت

آن را برای دادن اخطار می زد

در محضر شیرخدا دیدند مردم

در را چه بی شرمانه آن کفتار می زد

در پشت در سیب رسول اله، لِه شد

فریاد از این ماجرا ، مسمار می زد

مانند یک پروانه ی آتش گرفته

در نیز خود را بر در و دیوار می زد

اسفند92

 

 

کلمات کلیدی این مطلب :  فاطمیه ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/12/25 در ساعت : 1:49:24   |  تعداد مشاهده این شعر :  785


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مجتبی خرسندی
1392/12/25 در ساعت : 12:32:24
سلام
بسیار زیبا استاد
فقط جسارتا" دو تا نکته:
1.تو بیت اول،مصراع دوم ردیف می زند تایپ شده
لطفا" اصلاحش کنید
2.درباره ی کلمه ی کفتار که در وصف قاتل مادر سادات به کار برده شده ،بار ها از سخنرانان بزرگ شنیدم که روایتی هست مبنی بر اینکه قاتلین ودشمنان اهل بیت(علیهم السلام) رو با هرچی که قیاس کنیم
اون موجود روز قیامت شکایت مارو به خدا میکنه
تقریبا" شبیه گرگ های کنعان که تو قرآن داستان صحبت کردنشون با حضرت یعقوب(علیه السلام)اومده
شرمنده که پر حرفی کردم
بزنیدش به حساب درس پس دادن
اجرتون با بی بی دوعالم
موفق باشید
یاعلی(علیه السلام)مدد...
خدابخش صفادل
1392/12/25 در ساعت : 18:31:42
درود بر ابوترابی گرامی.شعرتان را خواندم.
سید محمد حسین ابوترابی
1392/12/26 در ساعت : 12:34:28
استاد صفادل درود بر شما
مشتاق زيارت
محمدمهدی عبدالهی
1392/12/25 در ساعت : 8:7:44
مانند یک پروانه ی آتش گرفته

در نیز خود را بر در و دیوار می زد

سلام و عرض ادب و تسلیت بزرگوار
ماجور باشید در سایه نگاه حضرت زهرا(س)
درود بر شما
زینب کوشکی
1392/12/26 در ساعت : 19:45:59
در نیز خود را بر در و دیوار می زد...
بسیار عالی.مأجور باشید.
ابراهیم لایق برحق
1392/12/25 در ساعت : 9:26:56
درودها
تعزیت ایام
واقعا عالی بود. سرشار از شاعرانگی. سرشار از معرفت ناب علوی
بازدید امروز : 18,580 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,574,540
logo-samandehi