ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



از تو می گفتند یارانت؛چنین افتاده است!...
از تو می گفتند یارانت؛چنین افتاده است!...
مثل یک انگشتری را که نگین افتاده است!
 
آه؛ خوشحالم که دستم بین دستان تو بود
دست هایی را که بعداً روی مین افتاده است
 
با تنت، خمپاره و راکت چه ها کرده است که
هم لباست سوخته، هم آستین افتاده است؟
!
مطمئنم باز در هنگامه ی جان دادنت
بر لب پروردگارت"آفرین!" افتاده است
 
سال ها رفته است؛عکس تو جوان مانده است و من
آه؛ از پیشانی ام تا چانه چین افتاده است
 
این وصیت نامه از دلتنگی ام کم می کند
حرف هایی را که عمری بر زمین افتاده است
 
مثل حُر در لحظه های واپسین برگشته ام
در دل کافر به یک اعجاز دین افتاده است
 
من تو را از دست دادم؟!...نه!به دست آورده ام!
 از تو در دامان "ایمانم"،" یقین" افتاده است!
 
                                        میثم رنجبر- مازندران(بابل)
کلمات کلیدی این مطلب :  یاران ، شهید ، انگشتر ، همسرشهید ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1393/3/23 در ساعت : 14:35:33   |  تعداد مشاهده این شعر :  797


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

صمد ذیفر
1393/3/24 در ساعت : 12:14:39
سلام.
درودتان جناب رنجبر عزیز .
شاعرانگی مستدام.
حسین احسانی فر
1393/3/25 در ساعت : 12:2:57
درود بر شما
زیبا و روان است
مؤید و مأجور باشید
خدابخش صفادل
1393/3/23 در ساعت : 18:43:33
درود. خوب بود.
مجتبی اصغری فرزقی
1393/3/26 در ساعت : 0:36:24
خوبه

خوبه آقا

موفق باشید
محمدمهدی عبدالهی
1393/3/23 در ساعت : 14:38:57
سلام و عرض ادب بزرگوار
درود بر شما
زيبا سروديد
عيدتان مبارك
سید فضل الله طباطبایی
1393/3/25 در ساعت : 19:2:31
با عرض سلام
درود خداوند بر شما
زیبا و عمیق سروده اید
اجرتان با خدای شهیدان
موفق و مستدام بمانید
بازدید امروز : 9,195 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,565,155
logo-samandehi