بگذار که این مست نیفتد
شاید دگر این گونه شبی دست نیفتد
در نیستی ام بارقه ی هست نیفتد
باید بدهد تکیه به آغوش تو امشب
رحمی کن و بگذار که این مست نیفتد
پلکی بزن ای ماه شب قدر که حیف است
مهتاب بر این کوچه ی بن بست نیفتد
صیاد زبردست کرامت کن و بگذار
تیری که رها کرده ای از شست نیفتد
شب تا سحر این دست که یک شاخه نیاز است
از برکت خوبان تو خوبست نیفتد ...
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/5/29 در ساعت : 23:18:21
| تعداد مشاهده این شعر :
1564
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.