ماه امشب که به ایوان امیر آمده است
از پی دیدن او یک دل سیر آمده است
شب غمگین دل آزرده اگر مهتابی است
آسمان است که با کاسه ی شیر آمده است
شب نه، این رخت سیاه است فلک تن کرده
بی سبب نیست سحر این همه دیر آمده است
در و دیوار ترک خورده و شادی مرده
چه بلایی به سر عالَم پیر آمده است!؟
از اذانی که تو را خواند به محراب خطر
سر شرمنده ی گلدسته به زیر آمده است
اینکه می آید و با بیرق بیعت شکنی است
کاروانی است که از سمت غدیر آمده است
مربع
به رکوعت نرسیدیم و به انگشتری ات
سجده آهسته به جای آر، فقیر آمده است
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/5/30 در ساعت : 3:39:59
| تعداد مشاهده این شعر :
1318
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.