شورم، شرار شهرت شیدایی خودم
طورم، طنین تندر سینایی خودم
آهم، که تنگنای گلویم نشیمن است
ماهم، که مهرِ گنبد مینایی خودم
اشکم، که بی امان دل من شور میزند
آهنگ ساز خلوت تنهایی خودم
خوابم بدون فرصت تعبیر پیر شد
حسرتنشین کودک رویایی خودم
آیینه ام که رنگ نگاهم اثیری است
بیگانه با درنگ تماشایی خودم
حقم که جلوه در رخ آیینه کرده ام!
مستور و مست و والهی پیدایی خودم
فارغ ز هر چه عنصر و اکسیر، چون صدا!
من صورت عجیب معمایی خودم
با کِلک من کلیم غزل زنده میشود
اکسیر دستهای مسیحایی خودم
با من شبیه لحن خودت، گفتگو مکن
خورشیدم از تبار اهورایی خودم!
قم -سید علی اصغر موسوی
1380
تاریخ ارسال :
1393/6/5 در ساعت : 0:9:51
| تعداد مشاهده این شعر :
855
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.