با تو من با لهجه يك خواب صحبت ميكنم
در زمان مرگ ساعت در زمين فقر وغم
از نژاد خون دل پادرهواي سرد شب
صحبت ساحل تباهي صحبت دريا عدم
مشقهايم نانوشته درسهايم ناتمام
سادگي ها رو به پايان جهل هايم متهم
نوري از راه ميانه در سياهي ناپديد
نوري از آن نور مطلق ميزند در شب قدم
لحظه ها آبستن يك انفجار برتر است
انفجار نور مطلق در سياهي عدم
خاطره ای از آبان 86
تاریخ ارسال :
1393/6/11 در ساعت : 10:40:21
| تعداد مشاهده این شعر :
873
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.