وقتی که خون می جوشد از فرق سر مرهم ...دیگر کدامین جرعه خواهد داد تسکینت...!(تقدیم به حضرت علی ع)
ای آفتاب مهربانی کیش و آیینت
سهم یتیمان ، نیست امشب بار خورجینت ..!؟
آیا خبر دارند خرماهای نخلستان....
دیگر نمی بینند آن دستان پرچینت
خورشید فردا پاسخت را باز خواهد داد....؟
وقتی سکوت سرد و خونبار است آذینت
مستانه می رفتی و اما تا ابد ماندند...
پیمانه ها در حسرت لبهای شیرینت
با خون خود خضّاب کردی آسمان ها را...
آن دم که پاپان می رساندی عهد دیرینت
وقتی که خون می جوشد از فرق سر مرهم
دیگر کدامین جرعه خواهد داد تسکینت ....؟!
تنها فقط چاه از غم و دردت خبر داشت
وقتی ترک می خورد آخر بغض سنگینت
امشب تمام حوریان ماتم زده جمع اند ...
هی اشک می ریزند در اطراف بالینت
از دور خارج می شوند امشب ستاره ها ...
از قهقرای انتظار ِچشم ِغمگینت
امشب تمام کهکشان ها اشک می ریزند
بر سجده می افتند در محراب خونینت
م- شوریده 21 رمضان 1390 سید مهدی نژادهاشمی