ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تقدیم به قله های صبوری همسران جانبازان خواهران عزیزم.
 

کبریت و هیزم
مرد تا مست از مي پرديس هفتم مي شود
پشت لبخندش تمام درد ها گم مي شود
اشك واتش ديده و دل را پريشان مي كند
سرفه ي خونين كه همراه تكلم مي شود
ردي ازخون مي كند سردرگريبانش به شوق
مي خورد خون چفيه وباغ ترحم مي شود
بسكه خوناب دلش را ريختي در پاي بيد
بيد مجنون. از جنون. در بادها گم مي شود
صحبت اب است و خون و زخم و اشك و خاطره
روي بند رخت هم گاهي تلاطم مي شود
تخت و ويلچر در سكوت مرد فريادند و تو
باز يادت رفته اين .ان. بار چندم مي شود
نسخه اش تا نوش داروشد.تو و چون وچرا
پيش چشمت بودنش. غرق  تبسم مي شود
با اذان خاك شلمچه ميرسدازراه و مرد
دردل امواج ان . غرق تيمم مي شود
نور از عمق نگاهش مي دود. مانند اب
ذكرهاروي لبانش. نذر مردم مي شود
صبح جمعه بازهم برتخت شاهي تكيه زد
ويلچرش از جمكران تا  راهي قم مي شود
افتاب توي ايوان چونكه مي بوسد تورا
اشك او كبريت پنهان زير هيزم مي شود
ان حوالي با كبوتر ها قراري داشتي
پشت گنبد خاك فرش از بوي گندم مي شود
بي صدا توي خودت .فرياد مي ريزي .و باز
اول دي. سالگرد بيست و هفتم مي شود.
پروين برهان شهرضائي
 
 
کلمات کلیدی این مطلب :  مست ، پریشان ، گریبان ، جنون ، خاطره ، ویلچر ، تلاطم ، شلمچه ، نور ، عمق ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1393/7/5 در ساعت : 10:33:59   |  تعداد مشاهده این شعر :  728


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 14,290 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,545,521
logo-samandehi