اینها هیچ ربطی به هم ندارند و یکی دوتاشون هم قدیمیند اما خوشحال میشوم اگر بخوانیدشان
رخ تو...
من بودم و یک خیال و ماه و رخ تو
چشم ابر بهار و سر به چاه و رخ تو
اما چه بود سود از این کوه خیال
جز دوری و مهجوری و آه و رخ تو
بس نیست؟
هی وعده در سراب دادی بس نیست؟
آمال مرا به آب دادی بس نیست؟
تو شر مرسان به خیرت امیدی نیست
اینقدر مرا عذاب دادی بس نیست؟
جنون
به ظاهر پوشم این جوشان درون را
کشم افسار بیداد جنون را
ولی بی تو مرا مرگ است هر دم
بخوان انا الیه راجعون را
شنهای ساحلی
میرفت ولی دلش هنوز اینجا بود
ویرانه منزلش هنوز اینجا بود
برگشت سوار موج بعدی زیرا
آرامش ساحلش هنوز اینجا بود
زیباست ...
چون کاج همیشه سبز بودن زیباست
از آبی آسمان سرودن زیباست
برچین تو ز صفحه دلت رنگ سیاه
از آینه جِرم را زدودن زیباست
و در آخر هم یک تک بیتی:
مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال
بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/6 در ساعت : 12:25:47
| تعداد مشاهده این شعر :
1315
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.