هلال عید به سمت زمین تبسم کرد
وسیر مزرعه ی بی قرار گندم کرد
درنگ کرد کمی بعد رنگ ماه پرید
کشید صاعقه کبریت و فکر هیزم کرد
چقدر مزرعه در اضطراب دود شدن
چقدر گریه ی بی اختیارگندم کرد
سپس مسافری از سمت جاده ی ازلی
((الست))خواند و خودش را میان ما گم کرد
نگاه کرد به آفت نشسته خرمن ها
چه عاشقانه به گوش زمین ترنم کرد
به کشتزار، ملخ های زرد عصیان دید
چقدر گریه که بر روزگار مردم کرد
مرور کرد به ذهنش هبوط آدم را
ورای مزرعه فریاد،بار چندم کرد
نشسته بود دلم بین دود و مزرعه را
میان دلهره نذر امام هشتم کرد!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/10 در ساعت : 12:35:8
| تعداد مشاهده این شعر :
1384
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.