ستاره چشم هایت ، هلال ابروانت
کلام پر حلاوت رقم زند دهانت
سکوت اوج عشقست بیا و چشم مستت
به سوی من بگردان نه در دهان زبانت
ستاره ای و ماهی ولی ز بس عفیفی
منجمان نیابند در آسمان نشانت
تو عشق آفرینی ، تو مادر زمینی
زلال گریه هایم یگانه کودکانت
به روی بال هایم چه زخم ها نشاندی
خطا نرفت تیر نگاه از کمانت
چه سبزهای زردی ، چه فصل های سردی
دوباره می زند سر ز ذهن بدگمانت
بیا و عاشقان را به چشم دل نگه کن
که پر شود از احساس دو روزه ی جهانت
دوباره می پذیرد مرا به یک تبسم
شکاف پر ز رمز شفق شفق لبانت
مرا در این دو راهی چو بی اراده کاهی
کشد به کفر و ایمان شکوه گیسوانت
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/12 در ساعت : 0:40:3
| تعداد مشاهده این شعر :
1166
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.