ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



اضطراب شب بوها

اضطراب شب بوها

اسيروخسته و محبوس  برج و بارو ها
به رقص امده چون سكه در  ترازو ها
و خوابهای پرازاضطراب و وحشت مرگ
درازدحام  نفس گير  وهم  لو لو ها
نه زنده ام كه دلم خوش شود به بودن خويش
نه مرده ام كه شوم زنده فصل جادو ها
هميشه موسم جان كندن است و بعد از ان
رسيده جان به لب از شوق نوش دارو ها
هنوز هم  سرمان زير برفها گرم است
تپيده ايم به گردابی از هيا هو ها
نه مي شود بروی راهی خودت باشی
نه می شود بپری رسته چون پرستو ها
هميشه گوشه ی قلبم صداش مي ايد
صدای نی نی چشم خمار اهو ها
هزار جذر و مد امد و اب را هی كرد
ولی دل من  و رويای اب در جوها
بيا و ظلمت روح مرا سپيده بزن
چنان كه گم بشوم  در سفيدی قو ها
دوباره لكنت عشق امد و زبانم را
لبا لب از هيجان كرد مثل شب بو ها
نفس نفس تنم از جان  تهی شده بر گرد
بيا و دست مرا هم بگير اين سو ها
پروين برهان شهرضائی

کلمات کلیدی این مطلب :  فصل ، رقص ، مرگ ، سکه ، برفها ، شوق ، هیجان ، جذر ، لکنت ، روح ،

موضوعات :  اجتماعی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1393/9/17 در ساعت : 14:6:57   |  تعداد مشاهده این شعر :  771


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

هم اکنون 14 سال (شمسی) و 4 ماه و 24 روز و 3 ساعت و 21 دقیقه و 10 ثانیه است همراه شماییم 454216870.382 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 11,410 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,232,617
logo-samandehi