غزل
آخرش را کسی چه میداند که به غصه دچار خواهد شد
عشق معنای واقعیش حسرت و انتظار خواهد شد
"دردعشقی کشیده ام که مپرس زهرهجری چشیده ام که مپرس"
هر کسی جرعه ای از آن بچشد گیج و منگ و خمار خواهد شد
شرح تنهایی و سکوتم را با خودم حرف میزنم هر روز
حرف اگر با خودم نزنم در دلم انفجار خواهد شد
عشق پاکت چه ساده در دل من الکی عاشقانه جا خوش کرد
و همان لحظه به دلم افتاد آخرش بیقرار خواهد شد
من ابد خورده ام برای غمت تو قسم خورده ای قصاص کنی
حال و روزم مثال حال همان مجرم پای دار خواهد شد
یک زمانی قرارمان این بود که به هر نحوه ایی به هم برسیم
نرسیدیم و باز منتظرم که ببینم قرار خواهد شد؟
من یه بازنده ام تو میبازی جز من وتو کسی نخواهد برد
گفته بودی سر تصاحب تو یک زمانی قمار خواهد شد
سرنوشتم خراب شد انگار به درک واصلی میبردم
عشق من را به سمت ناکامی مادرم داغدار خواهد شد
و کمی هم تلاش میکردم شاید امروز مال من بودی
در سرم سوت میزند هرشب حسرت من قطار خواهد شد...
پاییز 93
تاریخ ارسال :
1393/10/2 در ساعت : 23:9:23
| تعداد مشاهده این شعر :
566
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.