ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بسا که گم شدی ...
غم ات، از شادمانی های خُردِ ما فراتر بود
سکوت ات، قصه هایِ لوسِ ما را یک یک از بَر بود
 
نگاه خیره ات بر دوردستِ ناکُجا ویران
تو گویی ناسزایی .... یا نه! اندوهی معطر بود
 
بسا که گُم شدی در خنده های فوجِ تنهایان
ولی پلکِ تماشایت، همیشه خسته و تر بود
 
ببین یوسف! برادرهات بسیارند... امّا نه!
فقط گرگی که شد مبهوتِ بُهتان ها، برادر بود
 
نه لوقا بودی و مرقُس، نه متّی و نه یوحنّا
ولی جانت، چهار انجیلِ رنجِ شامِ آخر بود
 
شبیه چاهساری در تَف ِ تردید خشکیدی
همان چاهی که تنهایی نواز و گریه پرور بود
 
 برای کسبِ روزی، روزهای عاشقی گُم شد
..............
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1393/11/30 در ساعت : 17:19:55   |  تعداد مشاهده این شعر :  674


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

خدابخش صفادل
1393/12/7 در ساعت : 23:26:57
درود!خوب بود.
صمد ذیفر
1393/12/1 در ساعت : 0:9:6
سلام.
درودتان جناب ضیایی عزیز .
شاعرانگی مستدام .
{{}} {{}} {{}} {{}} {{}} {{}} {{}} {{{}}
نه لوقا بودی و مرقُس، نه متّی و نه یوحنّا
ولی جانت، چهار انجیلِ رنجِ شامِ آخر بود
محمدمهدی عبدالهی
1393/12/1 در ساعت : 16:45:56
سلام و عرض ادب جناب ضيايي بزرگوار
درود بر شما
بسيار زيبا و دلنشين بود
مويد باشيد
محمد حسین انصاری نژاد
1393/12/1 در ساعت : 12:10:31
ببین یوسف! برادرهات بسیارند... امّا نه!
فقط گرگی که شد مبهوتِ بُهتان ها، برادر بود
سلام برشاعرشوق ها وشهودها.
بسیارزیبا وخواندنی است.
دستت درست.
عباس خوش عمل کاشانی
1393/12/1 در ساعت : 17:7:49
درودبر شما.فاخراست و زیبا.اگر برای مصراع دوم بیت آخر طوری بگویید که «نانش به خون تر بود» در آن جابیفتد خیلی خوب می شود.
بازدید امروز : 18,054 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,574,014
logo-samandehi