دوش بر نیزه ی خون، قصه ی معراج تو بود
تا دل شب سخن از شعشعه ی تاج تو بود
تا دم صبح ازل برلب اهل ملکوت
خطبه ها بر سر زیبایی دیباج تو بود
عشق دریوزه کنان در پی نام ات می رفت
معرفت کوچه به کوچه همه محتاج تو بود
گِل آدم به زمین سایه نینداخته بود
منتشر در دو جهان پرتو امواج تو بود
پاره های بدن قاسم و عباس و علی
از کران تا به کران پرچم مواج تو بود
خطِ خون تو به هر خطِ دگر خط می زد
آخرین خط عدالت خط منهاج تو بود
روز، نام تو به پیشانی خورشید نوشت
گرچه اهریمن شب در پی تاراج تو بود
آن که بر دار بقا بانگ اناالحق زد و رفت
گو حسین بن علی بود که حلاج تو بود
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/18 در ساعت : 23:59:46
| تعداد مشاهده این شعر :
1145
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.