ای ناخدا آهسته تر،بارانی ام،طوفانی ام
موجی به ساحل مانده ام،افتاده ام،زندانی ام
تنهاترین تنهای شهر،آن پادشاه عشق شد
نادیده عاشق میشوم، شاعر شدم،عرفانی ام
چشمم چو برگ کوچکی،هجرش چو شبنم میشود
با هر نسیم صبح دم،کوچک ترین بارانی ام
خورشید از تنهاییش،ابری گرفته در برش
از سایهٔ این ابرها،روشن شدم،نورانی ام
یوسف به چاه افتاده و یعقوب نابینا شده
یعقوبِ یوسف نیستم،هم شهری ام،کنعانی ام
با هر اذان دل میرود،کعبه به سویش میشود
ماندم میان قبله ها،گم گشته در حیرانی ام
در این تلاطم های دل،او کشتیِ جانم شده
ای ناخدا آهسته تر،بارانی ام،طوفانی ام
سید علی مرتضوی
اسفند ۱۳۹۳
تاریخ ارسال :
1393/12/9 در ساعت : 12:20:49
| تعداد مشاهده این شعر :
1225
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.