خشکید چشمه چشمه، زلالِ قنات من
آتش گرفت خرمن صبر و ثبات من
ای آسمان که بر دل من میزنی شرار
دیگرنمانده است رمق از حیات من
من چون کتابِ کهنه، ورق در ورق ملال
غربت گرفته بال و پر خاطرات من
سرشارم از طلب که به طوفان نشسته ام
یا رب حواله ساز به دریا برات من
در تنگنای حادثه بسته است هر چه راه
ای نام اعظم تو کلید نجات من
افسرد هر چمن که به خون جگر شکفت
پژمرد هر چه بود بناتِ نبات من
آب حیات من چه شد آن جاری وصال
کاریز مهر و چشمه عشق و قنات من
صد بحر، موج زن به دعای سحرگهی
افکنده آرزو به قنوت صلوه من
آکنده است شعر" کویر " از نیاز و راز
جاریست سینه سوز به جای سمات من
تاریخ ارسال :
1394/4/8 در ساعت : 6:51:31
| تعداد مشاهده این شعر :
721
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.