ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزلی تقدیم به دختران مظلوم و معصوم یمن به مناسب روز دختر

دختر شدى كه نورِ چشمانِ پدر باشى

تا در دهانِ تلخِ عمرِ او شِكر باشى


وقتى تو هستى مادرت تنها نمى ماند

دختر شدى تا كه برايش همسفر باشى


دختر شدى تا در ميان سيلِ جمعيت

تنها تو از بغضِ برادر باخبر باشى


تو غنچه ى خندانِ باغِ زندگى بودى

طوفان ولى نگذاشت تا بى دردسر باشى


گنجشکِ معصوم و نحيفِ آسمانِ ما

آتش دلش مى خواست تو بى بال و پر باشى


تو از تبارِ شبنمى، از جنسِ بارانى

حقت نبوده غرق در خون جگر باشى


يا اينكه شب، جاى نوازش هاى بابايت

در انتظارِ جيغِ آژيرِ خطر باشى


گل، خانه اش گلخانه است آخر چرا پس تو

بايد ميان خاك و خُل ها دربدر باشى؟


من خوب مى دانم كه بين قوم كركس ها

بسيار دشوار است كه "شانه به سر" باشى


¤¤¤


"إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ..." تو اين را خوب از بر كن

بايد كه در شب هم به اميد سحر باشى



   تاریخ ارسال  :   1394/5/25 در ساعت : 22:15:8   |  تعداد مشاهده این شعر :  1007


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

جابر ترمک
1394/5/26 در ساعت : 0:31:13
درود و عرض ادب
خوش آمدید
من خوب مى دانم كه بين قوم كركس ها

بسيار دشوار است كه "شانه به سر" باشى

سحر دگلی (آریایی)
1394/5/28 در ساعت : 13:20:33
عرض ادب

زیبا سرودید
اما چراغی که بر خانه رواست بر مسجد حرام است
همین دیروز خواندم دخترکی معصوم و مظلوم 8 ساله ایرانی با ضرب و شتم پدرش جان باخت

به امید ظهور او که کااااش بیاید..


قلمتان جاودان
احساستان در امان باد
مرضیه عاطفی
1394/5/28 در ساعت : 11:10:46
دختر شدى تا در ميان سيلِ جمعيت
تنها تو از بغضِ برادر باخبر باشى

بازدید امروز : 14,819 | بازدید دیروز : 12,916 | بازدید کل : 121,781,752
logo-samandehi