زل می زند به باغچه ی زرد پیرمرد
با سرفه های یکسره ازدرد پیرمرد
بد جور هم دلش هوس گریه کرده است
بدجور با نفس نفس سرد پیرمرد
عید است وسخت منتظربچه هاست حیف
دلتنگ هق هقی خفه می کردپیرمرد
هی طعنه:بوی پیرهنی دست کم رسید
بادسحرگلایلی آوردپیرمرد؟!
باچشم های یخ زده عین نمک شدند
برزخم آن غریبه ی شبگرد_پیرمرد-
ازجاپرید: ها!تلفن زنگ؟نه نزد
افسوس بچه هاکه چه خونسردپیرمرد!
درخودشکست:آه زمانه عوض شده
نفرین براین زمانه ی نامردپیرمرد!
اردیبهشت کودکی بچه هاتویی
مثل بهارگمشده برگردپیرمرد!
قدتمام خستگی اش رسم می کند
جغرافیای غربت یک مردپیرمرد!
29/6/1388.بوشهر
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/1 در ساعت : 10:9:43
| تعداد مشاهده این شعر :
1255
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.