ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شبکه ای از توصیفات در بیتی از حضرت بیدل (تازه اسـت از مـن بـهـار سـنـبلـسـتـان خـیـال ....جـوهــر آیـیـنـهٔ زانـو بـود مـوی سـرم)


تــازه اســت از مــن بــهــار ســنــبـلـسـتـان خـیـال



جــــوهــــر آیــــیــــنــــهٔ زانــــو بــــود مـــوی ســـرم



این بیت پیچیده نیز از  آن دسته ابیاتی است که برای رمزگشایی نیاز به رجوع به شبکه ای از توصیفات دارد



ترکیبات دور از ذهن سنبلستان خیال ، جوهر آیینه ی زانو  و ارتباط اینها با موی سر در نگاه اول هر خواننده ای را می تواند سر در گم کند برای شروع و رمز گشایی بهتر است ابتدا به کلمه ی سنبلستان پرداخته شود



حضرت بیدل اغلب با تشبیه کردن سر به سنبلستان آن را منشا و خواستگاه  تفکر و تخیل می داند و در همین راستا ست که  این واژه را در ارتباط با پریشانحالی  و جنونمندی نیز به تصویر می کشد به این ابیات توجه بفر مایید:



ســــایـــهٔ ژولـــیـــده‌مـــویـــی از ســـر مـــن کـــم مـــبـــاد



پــشــم اگــر رفــت از کــلــاهــم ســنــبــلــســتـان یـافـتـم



حضرت بیدل می فرمایند اگر راحت و آسایش از سر ما پرید غمی نیست همین آشفته حالی (موهای ژولیده و پریشان)  برای ما    سنبلستانی ست که منشا آسایش ما خواهد بود...(توجه داشته باشید که موهای سر به مثابه ی سنبل هستند که در مجموع ایشان سر را به سنبلستان شبیه دانسته اند)



سـر رشـتـهٔ جـنـونـم ‌گـیـسـوی ‌کـیـسـت یـا رب



شــد دهــر ســنــبـلـسـتـان از پـیـچ و تـاب آهـم



اینجا نیز حضرت بیدل می فرمایند خدایا سر رشته ی جنون من ناشی  از پریشانی گیسوی کیست که از شدت آه های من جهانی به خواستگاه پریشانی(سنبلستان= گیسوی پریشان ) تبدیل شده است



ابیات زیر نیز در همین راستا هستند



بــه زلــف او شــکــسـت آمـادهٔ حـسـرت دلـی دارم



کـه عـمـری شـد شـکـن مـی‌پرورد در سنبلستانی



در هــوای زلــف مــشــکــیـن تـو هـرجـا دم زدم



دود آهـم عـالـمـی را سـنـبـلـسـتـان‌ کـرد ورفت



ازشکست‌کار هاآشفته‌حالان نسخه‌ای‌ست



دفــتــر آشـوب یـعـنـی سـنـبـلـسـتـان شـمـا



با این توضیحات پرداختن به مصراع نخست آسان تر به نظر می رسد



تــازه اســت از مــن بــهــار ســنــبـلـسـتـان خـیـال         



حضرت بیدل در این بیت منشا خیال را سنبل هایی می داند  که در سنبلستان ذهن آدمی روییده اند از این روست که می فر مایند  تاز گی و طراوت  باغ خیال ناشی از تفکر و  غور من است



در مصراع بعد:



جــــوهــــر آیــــیــــنــــهٔ زانــــو بــــود مـــوی ســـرم



تکلیف جوهر آیینه روشن است نقطه ی مبهم در این میان ارتباط زانو با آیینه است در این  مورد نیز رجوع به ابیاتی دیگر از حضرت بیدل برای پردهبرداری  از موضوع کارساز تر است اما پیش از آن به دو بیت از حضرت مولانا در این زمینه اشاره می شود



حضرت مولانا  می فرمایند:



ای نهاده بر سر زانو تو سر



وز درون جان جمله باخبر



پیش چشمت سرکش روپوش نیست



آفرین‌ها بر صفای آن بصر



حضرت مولانا  می فرمایند:



سر در زانوی تفکر فرو بردن  و بریدن از عالم مادی پرده ی وهم را از مقابل چشم بر می دارد و به انسان چشم بصیرت می بخشد



در همین راستاست که حضرت بیدل در بسیاری از ابیات کنج زانوان خود  را محلی  برای بریدن از دنیای مادی  ودریچه ای برای تماشای جلوه های یار می بیند



به این بیت از حضرت بیدل در همین راستا نوجه بفرمایید:



دمـــی بــه یــاد خــیــال تــو ســر فــرو بــردم



بـــــه آفــــتــــاب رســــانــــدم دمــــاغ زانــــو را



شاعر می فرمایند یک لحظه سر در زانوی خیال تو فرو بردم  همین غور و در خود فرور فتن بود که مرا از کنج زانو به عرش ادراک رسانید



و در بیتی دیگر:



ســیـر سـر زانـو هـم از افـسـون جـنـون بـود



افــکــنــد خــیــالــم بــه جــهــان دگـر از خـود



حضرت بیدل  سر فرو بردن در زانو و  دامن خیال  را از ثمرات عشق و جنون می داند همین پناه بردن به دنیای درون است که او را از جهان مادی  کنده و به جهان معنوی رهنمون ساخته است



و در جای دیگر:



ســر بــه زانــو دوخــتــن آنـگـه خـیـال مـحـرمـی



بـی‌گـمـان ایـن حـلـقـه افـکند‌ه ست بیرون درت



حضرت بیدل می فرمایند ابتدا باید  به سیر درون بپردازی آنگاه خیال نزدیکی به یار را در سر بپرورانی بی گمان همین حلقه ی درون است که می تواند تو را از جهان مادی رها سازد



ذوق پـــیــدایــی نــگــیــرد دامــنــم



مــحــو زانـو را سـرآیـیـنـه نـیـسـت



حضرت بیدل می فرمایند  ما نیازی به خود نمایی نداریم کسی که محو تماشای یار شده است(محو زانو) دیگر نیازی به دیدن خود ندارد



و ابیاتی دیگر از این دست که در همین راستا هستند:



هرچه می‌بینم سراغی از خیالت می‌دهد



هـردو عـالـم یـک‌سـر زانـوست محزون تورا



بـیـدل بـه‌کـنـج زانـوی فـکـرتـو خـفـتـه اسـت‌



آن سـرکـه داشـت جـیـب فـلاطونش انتخاب



چــو غــنـچـه مـحـرم زانـوی دل شـو و دریـاب



کـه در طـلـسـم‌گـریـبـان چـه دامـن افتادست



ســیــر خــم زانــو بــه هــوس جــمـع نـگـردد



نـــامــحــرم مــعــنــی ســر افــکــنــده نــدارد



حال که به موضع زانو  و  دریافت های حضرت بیدل از آن در ابیاتی غیر از بیت مورد نظر پرداخته شد آسانتر می توان به ارتباط آیینه و زانوی خیال و تفکر پی برد



جــــوهــــر آیــــیــــنــــهٔ زانــــو بــــود مـــوی ســـرم



همانطور که بیان شد  حضرت بیدل کنج زانو را  که محل غور و تفکر است مقامی برای کنده شدن از دنیای مادی می داند  و در حقیقت  ایشان دنیای درون( کنج زا نوی خیال ) را آیینه ای می داند که آدمی از آنجا می تواند به تماشای اسرار بپردازد تا محرم یار گردد



به این بیت توجه بفر مایید:



سـیـر زانو نیز ممکن نیست بی‌فرمان عشق



پـیـش‌مـا آیینه‌است اما به دست دیگری‌ست



حضرت بیدل می فرمایند که  حرکت و سیر دنیای درون و محرم شدن با یار بدون فرمان عشق ممکن نیست ما تمام ابزار نزدیک شدن را در اختیار داریم( کنج زانو = آیینه ی خیال) ولی تا او نخواهد ما نمی توانیم در این آیینه به تماشا بنشینیم



و در بیتی دیگر:



کـشـیـدی سـر بـه جـیب اما نبردی بوی تحقیقی



هــنــوز آیــیــنــه صــیــقـل‌خـواه زانـوی تـو مـی‌آیـد



حضرت بیدل می فرمایند:



سر در دامان خویش فرو بردی  اما هنوز لایق ادراک نشده ای ....  آیینه ی ادراک حاصل از سیر درونیت  باید با غور و سر فرو بردن بیشتر صیقلی بیش از این پیدا کند



و در بیتی دیگر که قرابت بسیاری با بیت مورد نظر ما دارد حضرت بیدل می فرمایند:



در مـقـامـی‌کـه بـود جـلـوه‌گه شاهد فکر



جــوهـر از مـوی سـر اسـت آیـنـهٔ زانـو را



در جایگاه تفکر و  سیر درون (کنج زانو و تنهایی ) که جایگاه تجلیات محبوب است  آنچه باعث پرده برداری از حقایق می شود همان پناه بردن به خیال است. توجه داشته باشید که تا جوهر آیینه صیقل نیابد آیینه نمی تواند باعث دیدار شود حضرت بیدل می فرمایند آیینه ی خیالی که با فرو بردن سر در زانو و سیر درون حاصل می شود مدیون جوهری و مایه ای است  که از سر تراوش کرده است(موی سر)



با این اوصاف معنی بیت مورد نظر بسیار دلپذیر و سهل الوصول به نظر می رسد



تــازه اســت از مــن بــهــار ســنــبـلـسـتـان خـیـال



جــــوهــــر آیــــیــــنــــهٔ زانــــو بــــود مـــوی ســـرم



حضرت بیدل می فرمایند:



سر سبزی و طراوت خیال(سنبلستان)  )ناشی از تراوشات ذهن  من است  وآیینه ای که در این سیر درونی  باعث بصیرت  و دیدار می شود جلایش را از سری دارد که من در زانوی خیال فرو برده ام (به سیاهی مو ی سر و شباهتش با جوهر آیینه نیز باید توجه داشت)



در حقیقت حضرت بیدل  می فرمایند  آنچه باعث محرم شدن من با یار شده است سری بو ده است که من در گریبان درون فرو برده ام در نهایت اینکه  تمامی این شرحها بیانگر این حدیث قدسی ست:



((من عرف نفسه فقد  عرف ربه))



هركس كه نفس خود را شناخت خداي خود را شناخته است



 



رضا کرمی - مهرماه 1390


کلمات کلیدی این مطلب :  شبکه ، ای ، از ، توصیفات ، در ، بیتی ، از ، حضرت ، بیدل ، (تازه ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/7/1 در ساعت : 12:16:22   |  تعداد مشاهده این شعر :  1787


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

ابراهیم حاج محمدی
1390/7/2 در ساعت : 9:23:17
سلام جناب کرمی عزیز . از شرح شما بر بیتی دیگر از حضرت بیدل بهره بردم . استادانه و محققانه بود . قثط یک نکته را عرض کنم که حدیث (((من عرف نفسه فقد عرف ربه)) را حضرتعالی « حدیث قدسی » دانسته اید . بنده نمی دانم به همان معنای مصطلح در علم الحدیث منظورتان هست یا نه ؟ این حدیث حدیث نبوی است و نیز علوی . هم از رسول اکرم (ص) و هم از حضرت علی ( ع ) روایت شده است . فقط یک جا دیده شده است که این حدیث قدسی معرفی شده است و آن هم بحار الانوار مجلسی است . ولی گمان نکنم معتبر و صحیح باشد . مستدام باشید .
================
درود آقای حاج محمدی عزیز....بله این حدیث هم منتسب به رسول اکرم (ص) می باشد و هم به مولا علی (ع)...و در روایاتی نیز آن را حدیث قدسی نقل کرده اند...چون به منبع موثقی دسترسی نداشتم ...آنرا حدیث نقلی عنوان کردم...سپاس از تذکر شما
ابراهیم حسنلو
1390/7/2 در ساعت : 7:25:10
گوارا بود استاد

منتظرنقدشما درمورد مطروحه ی رهبری هستم.
===========
درود آقای حسنلو....خدمت خواهم رسید
مصطفی پورکریمی
1390/7/1 در ساعت : 17:30:17
سلام جناب استاد کرمی بزرگوار
از زحماتی که برای شرح ابیاتی از حضرت بیدل متحمل می شوید سپاسگزارم شرح مبسوط، استادانه و جامعی بود اما چیزی که این بار توجه مرا جلب کرد شرح متافیزیکی بیت مذکور بود پس گاهی ضرورت ایجاب می کند که برای شرح مجردات به تأویل هم متوسل شویم همان کاری که حقیر درشرح پست قبلی کردم.جوهر آیینه ، زانو ، آیینه ی زانو ،موی سر و.........و حنا و رگ گل و ...هرچند وجود مادی و جسمانی دارند در عالم تمثیل ( متافیزیکی) هم وجودی دارند که عرفا و سالکین برای وصف عالم شهود معمولا نگاهشان به آن جنبه از وجود آنهاست . موفق و مؤید باشید.
=================
درود بر برادر و شاعر ارجمند آقای پور کریمی عزیز...بله ...در حقیقت هر چه در این میان هست ابزاری ست برای به تصویر کشیدن لحظه های ناب کشف و شهود ...سپاس از همراهی همیشگیتان
محمد وثوقی
1390/7/2 در ساعت : 23:11:51
سلام بر دوست عزیز و گرامی استاد کرمی
شرح های شما بیدل خواندن را شیرین تر می کند. این شرحتان هم بسیار دقیق است: خیال به فتح خاء شبح و تصویر و... هم هست. پس تصویر = خیال، خود شاعر است در آینه: همان شرح و حدیثی که شما اشاره کرده اید.
مستدام باشید.
===========
درود بر جناب وثوقی عزیز....غیبتتان در این جلسه بسیار محسوس بود ...در انتظارتان بودم...تلقی شما از خیال و تصویر و ارتباطشان با آینه نیز کاملا صحیح است...پاینده و سربلند باشید
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/7/1 در ساعت : 18:52:11
سلام آقای کرمی مستند ، دقیق وعلمی بیان کرده اید .
استفاده کردم .موفق باشید
============
درود سید عزیز از همراهی و حسن نظرتان
بازدید امروز : 22,422 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,553,653
logo-samandehi