کوهم بجز به امر خدا جم1 نمی خورم
جا از خروش سیل تهاجم نمی خورم
گندم اگر دلیل هبوط دلم شود
حتی برای مزمزه گندم نمی خورم
از چاههای کوفه بپرسید شاهدند
در دل غمی بجز غم مردم نمی خورم
آیینه ام تمام وجودش بصیرت است
در فتنه ها فریب تبسم نمی خورم
آنجا که زاهدان دغل باز ساقی اند
می را بجز به دست خود از خم نمی خورم
شیطان به باد مسخره غوغا کند ولی
کوهم بجز به دست خدا جم نمی خورم
1- عامیانه جنب خوردن