ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



زندگی غرق عزا در های های سنگها
رودا  رود  سنگ
شهر می لرزد دوباره درصدای سنگها
زندگی غرق عزا در های های سنگها
هیئت ازان سو به این سو کوه غم می اورد
قافله  سالار خیل  مبتلای  سنگها
می پراند خواب را از چشم شهر و میبرد
دستها و سینه ها را لا به لای سنگها
در عبور از کوچه ها لرزانده هرچه دل که هست
تا ببارد اشک در حال و هوای سنگها
دسته از خود بی خود و سرمست ذکر یا حسین
می رود روضه به روضه پا به پای سنگها
سنگ اقا را چنان بر سینه می کوبند که
هفت پیچ کوچه ها شد کربلای سنگها
بچه ها دورند از اغوش بابا چون که شد
باز هم اغوشها امروز جای سنگها
می درخشد مشکی پیراهن و پر می شود
سینه هم از عشق و هم از رد پای سنگها
ظهر عاشورا کنار سجده صف بستند و رفت
از زمین تا اسمان ها  ربنای سنگها
هر چه شیطان سنگ می ریزد به پای لنگ ما
باز می بیند که مائیم اشنای سنگها
درافق یک اسمان خون بود و رودا رود سنگ
رفته از دروازه بیرون ماجرای سنگها
مثل قلبی می تپد  دور از بدن این مهر عشق
تا بیاید منجی و صاحب عزای سنگها
21محرم 93
در شهرضا هیئتی هست به نام سنگ زن.{یا بنی اسد }که از چهار صد سال پیش در دهه ی اول محرم عزاداری می کنند ودر کوچه و خیابان  با کوفتن دو تکه چوب  بر روی سینه و بالای سر با ریتم خاص و اصیل خود چنان اندوهی در عزای شاه شهیدان به وجود می اورند.که تا نبینید و نشنوید منظور مرا درک نخواهید کرد.در عکس بالا یک جفت از همان سنگها را که هفت نسل دست به دست شده میبینید.جای انگشت ان عاشقان بر چوب حک شده.پس این غزل ادای دین است به امام حسین {ع}و ان هیئت معزم.امیدوارم مورد قبول هر دو واقع شود.بنا بر گفته های تاریخ نویسان  طایفه ی بنی اسد وقتی روز سوم به کربلا رسیدند و با پیکرغرقه بخون شهدا رو به رو شدند برای این که سربازان یزید متوجه عزاداری شان نشوند سنگها را به  هم می کوفتندو عزاداری می کردند.و اکنون چوب جای سنگ ها را گرفته.التماس دعا.
پروین برهان شهرضایی
 
 
 
 
 
 
کلمات کلیدی این مطلب :  هیئت سنگ زن ،


   تاریخ ارسال  :   1394/8/5 در ساعت : 11:19:27   |  تعداد مشاهده این شعر :  556


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 3,360 | بازدید دیروز : 11,036 | بازدید کل : 122,933,999
logo-samandehi