آیا شود روزی که من یک “وان” بگیرم
یک دوش مَشتی تحت این عنوان بگیرم؟
آیا رسد روزی که دادِ عده ای را
از عده ای در صورت امکان بگیرم؟!
در لیگ برتر با زد و بندی اساسی
سهمی برای ورزش استان بگیرم!
می خواهم از او قدرت و زور فراوان
تا انتقام از این دغلکاران …بگیرم
یا درد خود را می کنم درمان به زودی
یا می نشینم درد بی درمان بگیرم
حق من است آیا پس از سی سال تدریس
پول سه کیلو پسته ی خندان بگیرم؟!
می خواهم از حق ثروتی چندین برابر
تا در صف نان رفته قرصی نان بگیرم!
پول کت و شلوار و کفش نو ندارم
یارانه را دادم کش تنبان بگیرم !
می خواستم مثل “زُرو” باشم خدایا
حقم نبود عنوان “خُرزوخان” بگیرم!
از هر کسی اُردی شنیدن خسته ام کرد
بگذار تا از یک نفر فرمان بگیرم
راحت شوم از دست دنیای تجرد…
با لطف دختر عمه ام ، سامان بگیرم!
خرج عروسی های ایران بس که بالاست
شاید که از چین یک زن ِ ارزان بگیرم!
دور از نگاه گشت ناجا با زن ِ خود
در قهوه خانه کامی از قلیان بگیرم
زیرا که ناکامی نباشد در مرامم
حتی شده کام از خودم الآن بگیرم!
زن جان مرا همراه ِ خود آورده زنجان
کز دستپخت ِ خاله ی زن ، جان بگیرم!
هر شیطنت کردم ز تعلیم بشر بود
فرصت نشد درسی هم از شیطان بگیرم
تب کردم از دست ِ تو ای تقدیر بگذار
حال ِ تو را با گفتن ِ هذیان بگیرم!
سروده: راشدانصاری (خالوراشد)
توضیح واضحات:
مسلم محبی غزلی جدی تر در همین وزن و قافیه دارد!