تو در کنارم باش روزی که می میرم
تنها همین کافیست آرام می گیرم
خورشید لبخندت ای جان اثر دارد
لبخند تو باشد آرام می میرم
من هم مسلمانم هرچند این مردم
با حکم چشمانت کردند تکفیرم
یوسف در آن زندان یاد زلیخا بود
از داستان عشق این است تفسیرم
دنیای یک زندان دنیای دلگیریست
مرحم ندارد این آسیب زنجیرم
با سنگ نه با گل تعمیرمان کردند
من نیز ای مردم ناچار دلگیرم
هرکس که با من بود دردی به من بخشید
با زخم این یاران یک روز میمیرم