این شعر یادگار گذشته های دور است ولی بی مناسبت با این ایام نیست...
نامه
بده نامه، خودکار و دفتر که داری
بده تا بیارد، کبوتر که داری
سرت گرم خلق است، الحمد لله
شفاخانه الله اکبر که داری
نمی پرسی احوال معصومه ات را
بگو غیر من ای برادر که داری؟
اگر وقت قم آمدن را نداری
ولی زائر پای منبر که داری
بخوان نوحه ام را، بسوزد زمانه
بدان لحن پر شور و آذر که داری
بشوی از دلم گرد بی همدمی را
به چشمان از ابر نم تر که داری
تو انگور خوردی و من خون دل، آه
چه کردی بدین جسم دیگر که داری!
تو آنجا غریبی، من اینجا غریبم
عجب روزگاریست، باور که داری
ولی قلب بی همزبانت رضا جان
نگویی که تنهاست، خواهر که داری
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/9 در ساعت : 16:24:31
| تعداد مشاهده این شعر :
1272
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.