ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



گوش دولت!
ول کنی یارانه را  از هر طرف در می‌رود
گه هدفمندانه،  گاهی بی هدف  در می‌رود
 
مزّه‌ی آن کام را شیرین نکرده کاملاً
از دهانِ بزبزی ناگه علف درمی‌رود
 
مثل اینکه بچه لولو دیده باشد نصفه‌شب
غم که وارد می شود، شور و شعف درمی رود
 
غصّه عین مُحتسِب در بزمِ شادی می‌رسد
زَهرۀ نی می‌درد، زِهوارِ دف در‌می‌رود
 
گوشِ دولت تا یکی در، وآن دگر دروازه شد
حرف از این سو می‌رسد،از  آن طرف‌ درمی‌رود
 
در نهادی پاچه‌خاری چون دکان وا می‌کند،
صدق از آنجا با صد افسوس و اَسف  در‌می‌رود
 
حرف‌حق در سینه محبوس است، اما ناگهان
یک‌شب از این مَحبسِ پر تاب و تف درمی‌رود
 
(خود نمی‌داند که خواهد شد به طوقی پای‌بند
دُرّ غلتان چون ز زندانِ صدف درمی‌رود!)
 
‌می‌رود نوبت بگیرد بهر عرضِ انتقاد
حکمِ جلبش می‌رسد؛از توی صف،درمی‌ورد
 
*
اسبِ مضمون در خیال من چموشی می‌کند
بعد از اینکه می‌بُرد از بنده کف، درمی‌رود
 
تیر مضمون‌های بی‌ربط مرا بنگر که حال
از کمانِ طبعِ بنده بی‌هدف درمی‌رود!
 
می‌رسد تا شعرِ لوسش را بخواند «بوالفضول»
بعد از اینکه کرد وقتت را تلف، درمی‌رود!
 
                                                                                                   (روزنامه جام جم_14 دی 94)

موضوعات :  طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1394/10/15 در ساعت : 22:35:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  902


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدرضا جعفری
1394/10/18 در ساعت : 2:45:5
درود استادنا...............بسیار زیباست.....

غصّه عین مُحتسِب در بزمِ شادی می‌رسد
سعید سلیمانپور ارومی
1394/10/18 در ساعت : 21:54:59
درود بر جناب جعفری عزیز و سپاس از لطفتتان
به قول معروف:
نریخت دُرد می و محتسب ز دیر گذشت
رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت!
مصطفی پورکریمی
1394/10/16 در ساعت : 11:45:56
احسنت دست مریزاد
سعید سلیمانپور ارومی
1394/10/16 در ساعت : 14:16:22
ممنونم برادر بزرگوارم
شاد و سربلند باشی ان شاءالله
صمد ذیفر
1394/10/21 در ساعت : 17:14:1
سلام
درود بر جناب سلیمانپور ارومی عزیز
طنز زیبایی است
موفق و پیروز باشید ..ان شاء الله
سعید سلیمانپور ارومی
1394/10/22 در ساعت : 0:37:10
سلام بر شاعر گرامی جناب ذیفر
سپاس از لطفتان برادر
طبعتان بالنده تر بادا
محمدمهدی عبدالهی
1394/10/18 در ساعت : 17:58:12
سلام و عرض ادب برادر بزرگوارم
درود بر شما
زیبا سرودید
سعید سلیمانپور ارومی
1394/10/18 در ساعت : 21:57:0
درود بر شاعر ولایی جناب عبدالهی عزیز

سپاسگزار م از الطاف برادرانه
بازدید امروز : 3,110 | بازدید دیروز : 11,036 | بازدید کل : 122,933,749
logo-samandehi