پله پله تا بلندای کرامت می رود
این دل هجران زده با این حکایت می رود
خواندمت ای صاحب آیینه های روشنی
حرف حرف صفحه ام تا استجابت می رود
مشق عشقی از ازل تکلیف روحم بوده است
روح و دل با مهر تو سوی کتابت می رود
دفترم هر صفحه اش مشق «محبت» می شود
خلوت و تنهاییم با این عبارت می رود
بعد از این حتی ردیف شعرهایم یاد توست
یاد تو در این غزل تا بی نهایت می رود
آشنای لحظه های ناب تنها بودنی
این قلم با یاد تو شاید به خلوت می رود
لحظه پرواز من مصرع به مصرع مال تو
چون تمام ثروتم با این سخاوت می رود
من اسیر میله های چشم هایت می شوم
عاقبت آزادی ام پای اسارت می رود
زهرا علی بابایی
تاریخ ارسال :
1394/10/19 در ساعت : 21:41:37
| تعداد مشاهده این شعر :
793
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.