[تقدیم به پیامبر رحمت]
سر می زند بهار پس از هر سفر به تو
دنیا پناه می برد از هر چه شر به تو
رفته ست از فراق تو از هر دلی قرار
مانده ست ای نسیم سحر، چشم در به تو
تو می رسی که خنده بیاید به روی لب
سر می زنی که ختم شود هر خبر به تو
دور از تعلقاتی و هرگز نمی رسد
خودخواهیِ ریاست و دستانِ زر به تو
بر تختِ با شکوهِ تواضع نشسته ای
آورده روی این همه دلها اگر به تو
از غنچه گل دمید و به گرمی سلام داد
با شوق بی نهایت و با چشم تر به تو
آنگاه عشق آمد و با احترام گفت:
مدیونم ای پیامبر از هر نظر به تو!
آری قسم به هر چه که خوبی ست، خاطرم
دارد تعلق از همه جا بیشتر به تو ...
سید حسن مبارز
تاریخ ارسال :
1394/10/23 در ساعت : 19:15:43
| تعداد مشاهده این شعر :
568
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.